آیا بیش از 50 ساعت در هفته کار میکنید؟ آیا احساس میکنید نیاز دارید که دائما مشغول بمانید؟ آیا در استراحت و تفریح مشکل دارید؟ آیا شما یک کمالگرا هستید؟ آیا نمیتوانید کار را به دیگران محول کنید؟ آیا آنقدر درگیر فهرستهای «کارها» هستید که از نظر عاطفی در ارتباط با دیگران مشکل دارید؟ آیا شریک زندگی، همسر یا فرزندانتان از میزان کار شما شکایت دارند؟ آیا گفتگوها یا رویدادها را فراموش میکنید زیرا درگیر برنامهریزی و کار هستید؟ اگر پاسخ شما به یک یا چند مورد از این سوالات مثبت است، پس ممکن است یک معتاد به کار باشید.
واژه معتاد به کار در سال 1971 توسط وین اوتس روانشناس آمریکایی که در زمینه دین و معنویت تخصص داشت و ده ها کتاب نوشت که یکی از آنها اعترافات یک معتاد به کار بود، ابداع شد. در این مقاله همراه ماروم باشید تا اطلاعات بیشتری در مورد چرایی و درمان اعتیاد به کار به دست آورید.
اعتیاد به کار یک بیماری خانوادگی است که اغلب از والدین به فرزند منتقل میشود. معتادان به کار، از کار برای مقابله با ناراحتی عاطفی و احساس بیکفایتی استفاده میکنند. آدرنالین آنها از پر کاری بالا میرود و سپس در اثر خستگی دچار افت میشود و در نتیجه دورههایی از تحریکپذیری، اعتماد به نفس پایین، اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند.
برای مقابله با این احساسات، افراد معتاد به کار، در چرخه دیگری از فداکاری برای کار میافتند. معتادان به کار آنقدر در کار غوطهور هستند که زمان کمی برای سرمایهگذاری در زندگی خانوادگی و تربیت فرزند دارند. در زمانی که با فرزندان خود میگذرانند، استانداردهای کمالگرایانه غیرواقعی و دست نیافتنی خود را پنهان میکنند. در کلام 18 به جای 20 اشکالی ندارد، اما فرزندشان واقعاً باید فقط 20 بگیرد. در نتیجه فرزندانشان احساس شکست میکنند.
اعتیاد به کار شاید تنها اعتیادی است که جامعه برای آن ارزش قائل است و مردم به سرعت به آن اعتراف میکنند. در حالی که رئیس شما ممکن است شیوههای معتاد به کار شما را دوست داشته باشد، در نهایت، رئیس شما ممکن است تنها کسی باشد که شما را دوست دارد.
قابل درک است که فرزندان افراد معتاد به کار از در دسترس نبودن عاطفی و فیزیکی والدین خود رنجیده میشوند. وعدهها شکسته میشوند و فعالیتهای مهمی مانند کنفرانسهای معلمان، رویدادهای ورزشی و اجرای موسیقی از دست داده میشوند. رابطه اولیه معتاد به کار با فرزند و عزیزانش آسیب میبیند. تحقیقات نشان میدهد که زن یا شوهر معتاد به کار احساسات مثبت کمتری نسبت به همسر خود و احساس بیگانگی زناشویی بیشتری دارند.
یک انگیزه رایج در پشت وسواس کار معتادین به کار، این باور است که پول بیشتر آنها و خانوادهشان را شادتر میکند. این باور فرد را روی تردمیل بیپایانی قرار میدهد که سختتر و سختتر کار کند تا پول بیشتری به دست آورد تا به خوشبختی برسد. دههها تحقیق علوم اجتماعی بدون تردید نشان داده است که برای اکثر ما اینطور نیست. اگر با اعتیاد به کار کردن، روابط، رفاه عاطفی و سلامت خود را فدا کنید، به خوشبختی نخواهید رسید، اما ممکن است موفق شوید به تنهایی و بدبختی برسید.
اگر شما یک معتاد به کار هستید، پیشنهادات زیر را برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی در نظر بگیرید:
بین اشتیاق به کار و معتاد به کار بودن تفاوت زیادی وجود دارد.
اگر چه “اعتیاد به کار” حدود 45 سال است که مورد مطالعه قرار گرفته، دنیای دیجیتال امروز واقعاً بعد جدیدی به مفهوم اعتیاد به کار میافزاید. فناوری مانند گوشیهای هوشمند، لپتاپها و تبلتها فرصتهایی را برای کار در هر مکانی و در هر زمانی برای برخی از افراد فراهم میکند، این یعنی همیشه کار کردن. توانایی بردن کار به خانه مرز بین کار و اوقات فراغت را محو میکند. نگرش “زمان پول است” باعث میشود مردم به گذراندن یک شب آرام با خانواده یا لذت بردن از اوقات فراغت با دوستان فکر نکنند. همین مسأله به یک مشکل تبدیل شده است «اعتیاد این قرن».
چه زمانی تمایل ما برای در دسترس بودن دائمی از مرز تبدیل شدن به یک معتاد به کار عبور میکند؟ اکثر محققان معتاد به کار را فردی تعریف میکنند که بیش از حد و با اجبار کار میکند و نمیتواند از کار جدا شود. فرد مشتاق به کار و سختکوش برای فعالیتها و ابعاد دیگر زندگی خود وقت میگذارد در حالی که فرد معتاد به کار اینطور نیست.
محققان نروژی از گروه علوم روانی اجتماعی در دانشگاه برگن، علائم خاصی را شناسایی کردند که مشخصه افراد معتاد به کار است. محققان یک مقیاس اعتیاد به کار تهیه کردند که از هفت معیار زیر برای ارزیابی احتمال اعتیاد به کار استفاده میکند:
اگر به هر یک از این نکات با «اغلب» یا «همیشه» پاسخ دادید، ممکن است یک معتاد به کار باشید.
افرادی که به عنوان معتاد به کار شناخته میشوند اغلب از نظر این سه ویژگی شخصیتی در رتبه بالایی قرار دارند:
اگرچه ممکن است برخی از مدیران زمانی که فردی را استخدام میکنند که مایل است در تمام ساعات شبانه روز کار کند، به وجد آیند، اما در درازمدت به شرکتها و افراد آسیب میرساند. مطالعهای در سال 2013 توسط دانشگاه ایالتی کانزاس نشان داد افرادی که بیش از 50 ساعت در هفته کار میکنند احتمالاً از عواقب سلامت جسمی و روانی رنج میبرند.
ناتوانی در جدا شدن از کار ممکن است در ابتدا منجر به افزایش بهره وری شود. اما با گذشت زمان، بهرهوری کاهش مییابد و روابط از هم میپاشد. در نهایت اعتیاد به کار میتواند خطرات سلامتی را افزایش دهد و حتی به مرگ زودرس کمک کند.
هرچه افراد بیشتر کار کنند، درآمد بیشتری کسب میکنند. اما فرصتی برای لذت بردن از درآمد خود در کنار خانواده و دوستان را ندارند. اگر مراقب نباشید، زندگی میتواند به سرعت تبدیل به یک کار تمام وقت بدون لذت شود.
معتاد به کار بودن نباید یک نماد باشد، در عوض باید به عنوان یک بیماری جدی در نظر گرفته شود. یکی از مشکلات اصلی درمان اعتیاد به کار این است که راهنمای تشخیصی و آماری هنوز آن را به عنوان اعتیاد به همان روشی که اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا قمار تشخیص داده میشود، نمیشناسد.
درمان میتواند از حضور در گروههای خودیاری مانند معتادان به کار ناشناس تا مراجعه به یک مرکز درمانی متغیر باشد. درمان معمولاً شامل یادگیری نحوه رها شدن از کار، یافتن راهبردهایی برای تعامل مجدد با خانواده و شناسایی روشهایی برای کارآمدتر شدن است.
همه معتادان به کار بیش از حد کار میکنند، اما همه یکسان عمل نمیکنند. نتیجه نهایی سبکهای کاری متفاوت ممکن است از بیرون یکسان به نظر برسد. یک زندگی نامتعادل که تحت سلطه ساعات طولانی در محل کار است اما هر چهره مجموعه متفاوتی از آسیب پذیریهای عاطفی را بیان میکند. برایان ای رابینسون، روانشناس بالینی، دو محور را برای معتادان به کار مشخص میکند: شروع کار و تکمیل کار.
چتر گسترده اعتیاد به کار تنها یک نقطه شروع است. چهار طبقهبندی عمده برای اعتیاد به کار وجود دارد:
اگر یک معتاد به کار بیامان هستید شما بدون توجه به ضرب الاجل، روز و شب، تعطیلات و آخر هفتهها به طور اجباری و دائم کار میکنید. شما یک کمالگرا هستید، استانداردهای شما عملاً دست نیافتنی است. در زندگی شما هیچ استراحتی وجود ندارد. کار را هفتهها زودتر از موعد مقرر تکمیل میکنید. وقتی به پروژهای با مهلت شش ماهه نزدیک میشوید، انگار که زمان تحویل فردا است، شارژ آدرنالین دریافت میکنید.
اگر یک معتاد به کار بولیمیک هستید، عادات کاری غیرقابل کنترلی دارید شما مانند فردی که دچار پرخوری عصبی است عمل میکنید. کار شما با شروع کم و تکمیل کار زیاد مشخص میشود.
در مواجهه با تنگنای زمان، آدرنالین تولید میکنید. شما بیش از حد متعهد میشوید، تا آخرین دقیقه ممکن صبر کنید، سپس خود را به وحشت بیاندازید و دیوانه وار برای تکمیل کار تلاش کنید.
به تعویق انداختن و کار دیوانه وار دو روی یک سکه از بولیمیک کاری هستند. در مورد چگونگی انجام کار وسواس دارید.
اگر یک معتاد به کار با کمبود توجه هستید، با تمایل زیاد برای شروع کار اما تمایل کم به تکمیل کار شناخته میشوید. شما به دنبال آدرنالین هستید، به راحتی حوصله و حواس خود را پرت میکنید. علاقه شما برای هیجان، بحران و تحریک شدید، استراتژی است که ناخواسته برای تمرکز روی یک کار استفاده میکنید. شما مشاغل پرخطر، تفریح و زندگی در حاشیه را دوست دارید. اگر یک ADW هستید، به دنبال مشاغلی هستید که پتانسیل هیجان را دارند: بازی در بازار سهام، پرش با چتر نجات، یا تریاژ کار در اورژانس بیمارستان.
ممکن است در مورد چیزهای کوچک تنش ایجاد کنید تا مشکل آدرنالین را برطرف کنید، مثلاً به دلیل تأخیر یک نفر برای یک جلسه، ناراحتی شدید ایجاد کنید.
در نتیجه، پروژههای زیادی را شروع کرده و رها میکنید و به سراغ بعدی میروید. اجبار به پرش ناگهانی به پروژههای کاری قبل از اینکه برنامهها فکر یا تثبیت شوند، انجام به موقع پروژهها را برای شما دشوار میکند.
یک معتاد به کار در این دسته، برعکس معتاد به کار دچارکمبود توجه است آهسته، دقیق و روشمند. شما یک کمالگرا هستید و از اینکه پروژه تمام شده هرگز به اندازه کافی خوب نیست، وحشت دارید. در تشخیص اینکه چه زمانی چیزی ناقص یا تمام شده است مشکل دارید. شما از کارتان لذت میبرید وقتی تقریباً کارتان تمام شده است، ناخواسته کارتان را طولانی میکنید و کارهای اضافی ایجاد میکنید. سبک کاری دقیق و خود شیفته شما کارکردن در یک تیم را سخت میکند. بداخلاقی شما و ناتوانی در رها کردن پروژهها برای همکارانتان دیوانهکننده است.
10 نکته برای جلوگیری از تبدیل شدن به کاروشی (یک کلمه ژاپنی به معنای مرگ بر اثر کار زیاد):
شاید بهترین اقدام این باشد که خودآگاهی نسبت به هر گرایشی که ممکن است برای تبدیل شدن به یک معتاد به کار داشته باشید، به دست آورید. بر زمانی که برای کار اختصاص میدهید نظارت داشته باشید و توجه داشته باشید که زندگی کاری شما در زندگی شخصی شما مشکل ایجاد نکند. به مرخصیهای منظم بروید و حد و مرزهای سالمی را برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی تعیین کنید که از تبدیل شدن به یک معتاد به کار جلوگیری میکند.
اگر اهل کار بیش از حد هستید، این آخر هفته کامپیوتر و آیپد را خاموش کنید، دفتر را ترک کنید و زمان خوبی را با کسانی که دوستشان دارید بگذرانید. ممکن است در ابتدا رها شدن از کار دشوار باشد، اما با تمرین آسانتر خواهد شد. وقتی در ایوان خانه نشستهاید و به گذشته نگاه میکنید که روزی چگونه زندگی خود را گذرانده اید، پشیمان نخواهید شد.
پنجم جولای هر سال روز ملی معتادان به کار است. با مراقبت بهتر از خود، گذراندن لحظات مفرح دور از کار و سرمایه گذاری با کسانی که دوستشان دارید و به آنها اهمیت میدهید جشن بگیرید. شما زندگی شخصی و حرفهای شادتر، سالمتر و سازندهتری خواهید داشت.
من کارشناسی روانشناسی بالینی و کارشناسی ارشد رو روانشناسی عمومی خوندم. علاقمند به حوزه مدیریت استرس و مراقبه هستم.
حدود ۱۵ سال سابقه کار در زمینه آموزش و کاربرد انواع تکنیکهای ریلکسیشن،مدیتیشن و مایندفولنس دارم.
در حال حاضر به عنوان درمانگر در زمینههای درمان انواع اختلالات اضطرابی، مشاوره نوجوان و بهبود روابط والدین و فرزند، مشاوره پیش از ازدواج فعال هستم.