تعریف عشق در روانشناسی

در مورد معنی عشق در روانشناسی باید گفت که یک احساس پیچیده شامل احساسات شدید محبت و لطافت نسبت به معشوق است. عشق مجموعه‌ای از احساسات و رفتار است که شامل مراقبت، نزدیکی، محافظت، جذابیت، محبت و اعتماد است. عشق می‌تواند از نظر شدت متفاوت باشد و در طول زمان تغییر کند. 

علیرغم اینکه یکی از رفتارهای مورد مطالعه است، هنوز به قدر کافی درک نشده است. به عنوان مثال، محققان در مورد اینکه عشق یک پدیده بیولوژیکی یا فرهنگی است همچنان بحث می‌کنند. عشق به احتمال زیاد تحت تأثیر هم انگیزه‌های بیولوژیکی و هم تأثیرات فرهنگی است. در حالی که هورمون‌ها و زیست شناسی مهم هستند، نحوه ابراز و تجربه عشق نیز تحت تأثیر تصورات شخصی ما از عشق است. 

تحقیقات نشان داده است که عشق رمانتیک در همه فرهنگ‌ها وجود دارد، که نشان می‌دهد عشق دارای یک جزء بیولوژیکی قوی است. با این حال، فرهنگ می‌تواند به طور قابل توجهی بر نحوه تفکر، تجربه و نمایش عشق رمانتیک افراد تأثیر بگذارد. 

ماروم در این مقاله با موضوع جذاب عشق در روانشناسی به بررسی بیشتر عشق می‌پردازد.

فهرست مطالب

5 نظریه درباره عشق در روانشناسی

پنج نظریه اصلی ارائه شده برای توضیح عشق در روانشناسی مطرح می‌شود. در ادامه به بررسی و توضیح هر یک می‌پردازیم.

1) دوست داشتن در مقابل عاشق بودن

در سال 1970، زیک روبین گفت ما از گذراندن وقت با یک شخص لذت می‌بریم و می‌خواهیم در کنار او باشیم، این «دوست داشتن» است و لزوماً واجد شرایط عشق نیست. عشق بسیار عمیق‌تر و شدیدتر است و شامل میل شدید به صمیمیت فیزیکی و تماس است. روبین معتقد بود که عشق رمانتیک از سه عنصر تشکیل شده است:

  • یک پیوند نزدیک و نیازهای وابسته
  • یک استعداد برای کمک کردن
  • یک احساس انحصار و جذب

2) مدل چرخ رنگ عشق

جان لی روانشناس در کتاب خود به نام رنگ‌های عشق در سال 1973 گفت همانطور که سه رنگ اصلی وجود دارد، سه سبک اصلی عشق وجود دارد:

  • اروس: واژه اروس از کلمه یونانی به معنای “پرشور” یا “شهوانی” گرفته شده است. لی پیشنهاد کرد که این نوع عشق شامل اشتیاق جسمی و عاطفی است.
  • لودوس: لودوس از کلمه یونانی به معنای “بازی” گرفته شده است. این شکل از عشق بازیگوش و سرگرم‌کننده است اما لزوما جدی نیست.
  • استورگ: استورگ از اصطلاح یونانی به معنای “عاطفه طبیعی” نشات می‌گیرد. این شکل از عشق شامل عشق خانوادگی بین والدین و اعضای خانواده است. این عشق همچنین می‌تواند از طریق دوستی ایجاد شود.

 لی در سال 1977 پیشنهاد کرد، همانطور که رنگ‌های اصلی را می‌توان برای ایجاد رنگ‌های دیگر ترکیب کرد، سه سبک اصلی عشق را نیز می‌توان برای ایجاد سبک‌های عشق ثانویه ترکیب کرد. سه سبک جدید عشق ثانویه عبارت بودند از:

  • شیدایی: ترکیبی از اروس و لودوس که نشان دهنده عشق وسواسی و وابسته است
  • پراگما: ترکیبی از لودوس و استورگ که نشان دهنده عشق واقعی و عملی است
  • آگاپه: ترکیبی از اروس و استورگ که نشان دهنده عشق فداکارانه است

3) نظریه مثلثی عشق

در سال 1986، روانشناس رابرت استرنبرگ، نظریه مثلثی عشق را مطرح کرد. بر اساس این نظریه، عشق دارای سه جزء است:

  1. صمیمیت
  2. شور
  3. تعهد 

ترکیب‌های مختلف این سه جزء، انواع مختلفی از عشق را به وجود می‌آورد. روابطی که بر روی دو یا سه جزء ساخته شده‌اند، پایدارتر از روابط مبتنی بر یک جزء هستند.

4) تئوری دلبستگی عشق

در سال 1987، سیندی هازان و فیلیپ شیور، دو محقق از دانشگاه دنور، این نظریه را مطرح کردند که عشق رمانتیک یک فرآیند زیست اجتماعی است شبیه به نحوه دلبستگی کودکان با والدینشان.

بر اساس نظریه دلبستگی هازان و شاور در مورد عشق، سبک دلبستگی افراد با رابطه‌ای که با والدین خود در دوران کودکی داشتند شکل می‌گیرد و سپس تا بزرگسالی ادامه می‌یابد و بخشی از روابط عاشقانه آنها می‌شود.

5) دلسوزانه در مقابل عشق پرشور

در سال 1988، روانشناس الین هتفیلد پیشنهاد کرد که دو نوع اساسی عشق وجود دارد: عشق دلسوزانه و عشق پرشور.

  • عشق مشفقانه با احترام متقابل، وابستگی، محبت و اعتماد مشخص می‌شود.
  • عشق پرشور با احساسات شدید، کشش جنسی، اضطراب و محبت مشخص می‌شود.

به گفته هتفیلد، عشق پرشور گذرا است و معمولا بین 6 تا 30 ماه طول می‌کشد. در حالت ایده آل، عشق پرشور به عشق مشفقانه منجر می‌شود که بسیار پایدارتر است.

3 جزء عشق در روانشناسی

در نظریه مثلثی عشق استرنبرگ که در این مقاله هم اشاره‌ای به آن شد، او توضیح می‌دهد که سه جزء عشق وجود دارد:

صمیمیت: نزدیکی که هر یک از طرفین به دیگری احساس می‌کند و عامل استحکام پیوند است. شرکای با صمیمیت بالا، شریک خود را دوست دارند، برایش ارزش قائل هستند و درک می‌کنند. مؤلفه صمیمیت در روابط کوتاه مدت نقش متوسطی دارد اما در روابط بلندمدت نقش بزرگتری دارد.

 اشتیاق (شور): منظور احساسات عاشقانه، جاذبه فیزیکی و صمیمیت جنسی با شریک زندگی است. جنبه‌های مولفه اشتیاق عشق معمولاً ناپایدار است و اغلب تغییر می‌کند. مولفه شور عشق در روابط کوتاه مدت نقش بزرگی دارد و در روابط بلندمدت فقط نقش متوسطی دارد.

 تعهد: نشان‌دهنده عوامل شناختی است مانند اذعان به اینکه فرد عاشق است و تعهد به حفظ رابطه دارد. مولفه تعهد نقش بسیار کوچکی در روابط کوتاه مدت و نقش بزرگی در روابط بلندمدت ایفا می‌کند.

انواع عشق در روانشناسی

به گفته استرنبرگ (1986)، 3 مؤلفه (صمیمیت، اشتیاق، تعهد) برای چیستی عشق اساسی هستند و به روش‌های مختلف برای ایجاد انواع مختلف عشق با هم تعامل دارند، حاصل این تعامل 8 نوع عشق خواهد بود.

1- بی عشق

اولین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند غیرعشق است، یعنی زمانی که هیچ یک از سه جزء عشق در یک رابطه وجود نداشته باشد.

به گفته استرنبرگ، غیرعشق را می‌توان در «تعاملات گاه به گاه» در زندگی روزمره ما مشاهده کرد و در واقع «ماهیت عمده روابط شخصی ما را مشخص می‌کند». مردم معمولاً هیچ نوع احساس عشقی را برای هیچ برخورد کوتاهی در زندگی خود ابراز نمی‌کنند.

2- عشق دوستانه (که دوستی نیز نامیده می شود)

نوع دوم عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، دوست داشتن است، یعنی زمانی که مؤلفه صمیمیت عشق در یک رابطه وجود دارد، اما مؤلفه‌های اشتیاق و تعهد وجود ندارند.

3- شیفتگی یا شیدایی

سومین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق شیفته است، یعنی زمانی که جزء شور عشق در یک رابطه وجود دارد، اما مؤلفه‌های صمیمیت و تعهد وجود ندارند. استرنبرگ «عشق در نگاه اول» را در این دسته از عشق قرار می‌دهد.

4- عشق خالی یا پوچ

چهارمین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق خالی است، یعنی زمانی که مؤلفه تعهد عشق در یک رابطه وجود دارد، اما مؤلفه‌های صمیمیت و اشتیاق وجود ندارد. استرنبرگ در مورد این نوع عشق به پدیده جالبی اشاره می‌کند وی می‌گوید: «در جامعه، ما بیشتر به عشق پوچ عادت داریم که به عنوان مرحله نهایی یا نزدیک به پایان یک رابطه طولانی مدت رخ می‌دهد»، اما «در جوامع دیگر، عشق خالی ممکن است اولین مرحله از یک رابطه طولانی مدت باشد» (مانند ازدواج سنتی، به عبارتی این مسأله خیلی با فرهنگ در ارتباط است».

5- عشق رمانتیک

پنجمین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق رمانتیک است، یعنی زمانی که مؤلفه‌های صمیمیت و شور عشق در یک رابطه وجود دارد، اما مؤلفه تعهد وجود ندارد. عشق رمانتیک را می‌توان در آغاز برخی از روابط بلندمدت نیز یافت.

6- عشق همراه یا عشق مصاحبتی

ششمین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق همراه است، یعنی زمانی که مولفه‌های صمیمیت و تعهد عشق در یک رابطه وجود دارد، اما جزء اشتیاق وجود ندارد.

7- عشق ابلهانه

هفتمین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق ابلهانه است، یعنی زمانی که مولفه‌های اشتیاق و تعهد عشق در یک رابطه وجود دارد، اما مؤلفه صمیمیت وجود ندارد. از آنجا که مولفه صمیمیت عشق به زمان نیاز دارد تا توسعه یابد، این روابط فاقد آن جنبه از عشق هستند و بنابراین ممکن است رابطه آنها با احتمال بیشتری شکست بخورد.

8- عشق کامل

در نهایت، هشتمین نوع عشقی که استرنبرگ معرفی می‌کند، عشق کامل است، یعنی زمانی که هر سه جزء عشق در یک رابطه وجود داشته باشد

امروزه وقتی صحبت از عشق می‌شود، به احتمال زیاد منظور عشق کامل است. بعلاوه، عشق کامل ظاهراً از نوع عشقی است که اکثر مردم به دنبال یافتن آن هستند. خارج از علایق عاشقانه، نمونه‌ای از عشق کامل را می‌توان در عشق بسیاری از والدین به فرزندانشان یافت، که اغلب به آن «عشق بی قید و شرط» می‌گویند.

مراحل عشق در علم روانشناسی چطور پیش می‌رود؟

احساس می‌کنید که به طور غیر قابل مقاومتی جذب طرف مقابل می‌شوید. احساس می‌کنید خاص‌ترین و منحصر به فردترین فرد دنیا را پیدا کرده‌اید.

چند سال به جلو حرکت کنید و احتمالاً هیجان کاهش یافته است (به جز چند زوج خوش شانس). اما اگر همه چیز خوب پیش برود یک احساس صمیمیت، احساس آرامش بخش و احساس پرورش دهنده جایگزین خواهد شد. احساس می‌کنید در بدن، ذهن و روح پیوند خورده‌اید؛ آرزوها و رویاهای خود را به اشتراک می‌گذارید و برای تحقق آنها با هم سخت کار می‌کنید. هر مرحله از این چرخه را می‌توان با شیمی مغز شما توضیح داد. انتقال‌دهنده‌های عصبی که شما را تحریک می‌کنند و هورمون‌هایی که این احساس را در سراسر بدن شما حمل می‌کنند.

به گفته پروفسور انسان‌شناسی هلن فیشر، عاشق شدن 3 مرحله دارد. در هر مرحله، مجموعه متفاوتی از مواد شیمیایی مغز نقش دارند.

1. شهوت

هنگامی که در مرحله شهوت هستید، از نظر جسمی به شریک خود جذب می‌شوید.

شهوت عمدتاً توسط هورمون تستوسترون در مردان و استروژن در زنان هدایت می‌شود. شهوت در همه گونه‌ها رخ می‌دهد و ممکن است بخشی از انگیزه اصلی برای یافتن شریکی برای انتشار ژن‌های ما باشد. اما شهوت با عشق فرق دارد. تزریق تستوسترون به مردان باعث می‌شود که آنها بیشتر به یک معشوق بالقوه تمایل داشته باشند، اما لزوماً به هیچ وجه عاشق نمی‌شوند.

2. جاذبه

در مرحله دوم، شما شروع به وسواس در مورد معشوق خود می‌کنید و هوس حضور او را می‌کنید. قلب شما تند می‌زند و در نبودش حوصله خوابیدن یا خوردن ندارید. حتی ممکن است وقتی در مورد کارهایی که با هم انجام می‌دهید خیال پردازی می‌کنید، موجی از انرژی و هیجان را احساس کنید. این احساسات مربوط به سه ماده شیمیایی نوراپی نفرین، دوپامین و سروتونین هستند.

دوپامین: افزایش دوپامین با انگیزه، پاداش، و رفتار هدفمند مرتبط است. محبوب شما برای شما هیجان انگیز، خاص و منحصر به فرد به نظر می‌رسد.

  1.  نوراپی نفرین: نوراپی نفرین مسئول افزایش انرژی و “تپش قلب” است.
  2.  سروتونین: دانشمندان فکر می‌کنند احتمالا سروتونین در این مرحله کاهش می‌یابد، اما مطالعات بیشتری باید انجام شود.

3. پیوست

دلبستگی مستلزم این است که بخواهید تعهد پایدارتری نسبت به فرد مورد علاقه خود داشته باشید. این نقطه‌ای است که در آن ممکن است با هم زندگی کنید، ازدواج کنید و یا بچه‌دار شوید. پس از حدود چهار سال رابطه، دوپامین کاهش می‌یابد و جذابیت کاهش می‌یابد. اگر همه چیز خوب پیش برود، با هورمون‌های اکسی توسین (در هنگام ارگاسم، زایمان و شردهی) و وازوپرسین جایگزین می‌شود، که میل به پیوند را در شما ایجاد می‌کند.

انواع عشق در روانشناسی اجتماعی

انواع عشق در روانشناسی اجتماعی

وقتی دانشمندان علوم اجتماعی شروع به اندازه‌گیری عشق کردند، متوجه شدند انواع مختلفی وجود دارد. روانشناسان اجتماعی بین انواع مختلف عشق تمایز قائل شدند. اولین تمایز بین عشق پرشور و عشق همراه بود. عشق پرشور شدید و هیجان‌انگیز است و پتانسیل ایجاد خلسه (زمانی که همه چیز خوب پیش می‌رود) و ناامیدی (زمانی که اوضاع خوب پیش نمی‌رود) را دارد. اما عشق همنشینی یا همراه شدت کمتری دارد و به آن عشقی گفته می‌شود که بین دو نفر که زندگی آنها در هم تنیده است، ایجاد می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که در بیشتر رابطه‌های دوستیابی و تازه ازدواج کرده، هر دو نوع عشق وجود دارد. عشق پرشور ابتدا رشد می‌کند، اگرچه احتمالاً در طول زمان از بین می‌رود. رشد عشق همراه ممکن است بیشتر طول بکشد، اما احتمالاً پایدار می‌ماند و با گذشت زمان از بین نمی‌رود. عشق پرشور را می‌توان با فعالیت‌های هیجان‌انگیز در طول زمان دوباره برنگیخت.

در یک گونه شناسی جدیدتر، شش نوع یا سبک دوست داشتن شناسایی شده است که عبارتند از اروس)عشق پرشور)، لودوس (عشق بازی)، استورگ (عشق دوستی)، پراگما (عشق عملی)، شیدایی (عشق وسواسی) و آگاپه (عشق فداکارانه) که پیشتر در این مقاله به آن پرداختیم. این سبک‌های عشق ممکن است به عنوان نگرش یا جهت‌گیری نسبت به یک شخص خاص (به عنوان مثال، یک شریک عاشقانه) یا جهت‌گیری‌های پایدار نسبت به روابط در نظر گرفته شود. دو نوع عشقی که به ویژه در بین جوانان به بیشترین میزان تجربه می‌شود، اروس (عشق پرشور) و استورگ (عشق دوستی) است. در واقع، بیشتر روابط عاشقانه ممکن است ترکیبی از این دو نوع عشق باشد. تفاوت‌های جنسیتی ثابتی در تجربه سبک‌های عشق دیده شده است. لودوس ( عشق بازی) به میزان بیشتری توسط مردان نسبت به زنان تجربه می‌شود و استورگ (عشق دوستی) و پراگما (عشق عملی) به میزان بیشتری توسط زنان تجربه می شود.

نگرش افراد به عشق در روانشناسی اجتماعی

دانشمندان علوم اجتماعی همچنین به بررسی نگرش افراد در مورد عشق علاقه‌مند بوده‌اند. از جمله اینکه نگرش‌ها و باورهایی که افراد دارند بر رفتار آنها چه تأثیراتی می‌گذارد؟ مطالعات پیمایشی نشان می‌دهد که اکثر جوانان معتقدند که نباید بدون عشق وارد ازدواج شد. از بین رفتن عشق در طول زمان به نظر اکثر افراد دلیل کافی برای طلاق است. بیشتر بزرگسالان جوان و به ویژه زنان و نوجوانان دختر معتقدند که عشق و محبت برای فعالیت جنسی قبل از ازدواج ضروری است. در نهایت، بزرگسالان جوان باورهای عاشقانه زیادی در مورد عشق دارند، از جمله اینکه اگر کسی را دوست داشته باشید، می‌توانید بر موانع دیگر غلبه کرده و رابطه می‌تواند عالی باشد. گاهی اوقات از این باورها به عنوان توهمات مثبت یاد می‌شود و برای روابط مفید هستند زیرا به افراد کمک می‌کند تا در اعمالی شرکت کنند که منجر به رویدادهای مثبت در رابطه شود.

عشق در روانشناسی تکاملی

چه چیزی افراد را عاشق می‌کند؟ سرنوشت؛ کشش قلب‌ها به هم؛ جذابیت ظاهری؟ شاید سیندرلا و شاهزاده جذاب قربانی امیال ساده زیستی شده باشند که آنها را وادار به تولیدمثل کرده است. به هر حال، ما بر تمایلات بیولوژیکی خود کنترل داریم و کسی را فقط به این دلیل که آن شخص به ما کمک می‌کند بچه‌های بیشتری داشته باشیم، دوست نخواهیم داشت. درسته؟ برخلاف آنچه تصور می‌کنید طبق روانشناسی تکاملی، دقیقاً به همین دلیل است که ما کسی را دوست داریم. نظریه تکاملی عشق پیشنهاد می‌کند که عشق برای جذب و حفظ یک جفت به منظور تولیدمثل و سپس مراقبت از فرزندان حاصل می‌شود. به عبارت دیگر، هدف نهایی ما بازتولید موفق است و احساس عشق عاشقانه‌ای که تجربه می‌کنیم، صرفا ابزاری است برای کمک به ما برای رسیدن به آن هدف.

سخن پایانی

در این مقاله به بررسی عشق در روانشناسی پرداختیم و تعریف عشق، انواع آن و دیدگاه‌های مختلف در مورد آن را بررسی کردیم. تجربه عشق بی شک یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌هاست که برای هر فرد منحصر به فرد است. آگاهی هر چه بیشتر از آنچه در بدن و ذهن اتفاق می‌افتد، می‌تواند گامی مهم و موثر برای بهره‌مند شدن هر چه بیشتر شما از این حس ناب باشد.

معرفی نویسنده: پریسا ایازی

معرفی نویسنده: پریسا ایازی

من کارشناسی روانشناسی بالینی و کارشناسی ارشد رو روانشناسی عمومی خوندم. علاقمند به حوزه مدیریت استرس و مراقبه هستم.
حدود ۱۵ سال سابقه کار در زمینه آموزش و کاربرد انواع تکنیکهای ریلکسیشن،مدیتیشن و مایندفولنس دارم.
در حال حاضر به عنوان درمانگر در زمینه‌‌های درمان انواع اختلالات اضطرابی، مشاوره نوجوان و بهبود روابط والدین و فرزند، مشاوره پیش از ازدواج فعال هستم.

نظر شما درباره عشق چیست؟ تعریف عشق در روانشناسی از نگاه شما چگونه است؟ دیدگاه‌ خود را با ماروم در میان بگذارید.
حال خوب و آروم با ماروم
درخواست مشاوره

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *