نقش و تاثیرات فرهنگ بر افسردگی
تاثیرات و نقش فرهنگ بر افسردگی فرد یکی از موضوعات مهم در روانشناسی فرهنگ بر افسردگی است، انسان هر کجای این جهان هستی که باشد بدنش از نظر فیزیولوژی و ویژگیهای جسمانی وضعیت مشابهی با سایر انسانها دارد و تاثیرات فرهنگ بر افسردگی یکی از آنهایست
فیلسوف ها دانشمندان و شعرا همه روزه حرف تازهای از دنیای مرموز هیجانات و احساسات میزنند.
در میان این شباهات و تفاوتها، هنوز هم فرهنگ تاثیر انکار ناپذیری بر روایتهای ما از وقایع، احساسات، نحوهای که میاندیشیم، مضطرب میشویم و در نهایت با مسائل و مشکلات کنار میآییم، دارد.

فرهنگ به عنوان یک اصطلاح برای نحستین بار در سال 1871 در علوم اجتماعی و توسط انسانشناسی به نام ادوارد تایلور به کار رفت و تاثیرات فرهنگ بر افسردگی اهمیت زیادی پیدا کرده است.
تایلور فرهنگ را “کل پیچیدهای” تعریف کرد که دانش، باور، هنر، قانون، اخلاق و هر توانایی و قابلیتی که انسان قابلیت اکتساب آن را دارد را شامل میشود. پس از تیلور افراد و سازمانهای متعددی تعاریف مختلفی را برای فرهنگ پیشنهاد کردند که عمده تاکیدها بر تعاریف جامع تر بود. تمام افرادی که تعاریفی از فرهنگ ارائه کردند، بر این باورند که فرهنگ متشکل از باورها، عقاید، ارزشها، هنجارها، نمادها و رفتارهایی است که یاد گرفته شدهاند.
از سوی دیگر مدت زمان زیادی است که دیگر آسیب شناسی اختلال های روانشناختی تک بعدی و بنا به دلایل زیستی یا وراثتی در نظر گرفته نمی شود بلکه نگاه چند بعدی ( عوامل زیستی، روانی ، اجتماعی، فرهنگی) به عنوان آسیب شناسی در نظر گرفته می شود.
این قاعده درباره بیماری افسردگی که یکی از فراگیرترین و شایعترین اختلالهای روانشناختی به شمار می رود نیز حاکم است.
جدا از تاثیرات وراثت فرهنگ بر افسردگی، طی تحقیقاتی که روانشناسی به نام یولیا دوتن انجام داده است عوامل فرهنگی و محیطی نیز نقش بسیار مهمی را در ابتلا به این اختلال بازی میکند و معتقد است که بین آسمان پر ستاره و نحوهی دیده فرد نسبت به آن و نشانه ها و شاخصهای مهم افسردگی رابطه وجود دارد.
به عنوان مثال هنگامی که شما به عنوان فردی که نشانه ها و شاخص های افسردگی را دارد به آسمان پرستاره نگاه میکنید، تعداد کمی از ستارگان را میبینید و مابقی را رها میکنید. در اینجا “یولیا دو تین ” تاثیر چند وجهی فرهنگ بر افسردگی را توضیح میدهد.
تاثیرات فرهنگ بر افسردگی
برخی از عوامل آشکار ساز افسردگی در سرتاسر جهان یکسان میباشند ،مانند: بیکاری- تروما یا حادثه ناگهانی و ناگوار- مسائل جنسی و … .
موضوع و زمینه اصلی تاثیرات فرهنگ بر افسردگی حول محور “فقدان”می چرخد، اما نگاه افراد نسبت به وقایع تحت تاثیر فرهنگشان میباشد .”مدل بیماری پذیری ارثی-استرس” (به این معنا که اگر شما به شکل وراثتی ژن ابتلا به افسردگی را داشته باشید در صورتی که شرایط آن در زندگی فراهم شود به افسردگی مبتلا میشوید) لزوما به معنای به ارث بردن افسردگی به معنای مبتلا شدن به آن نیست. چه آنکه اگر شرایط محیطی و فرهنگی مساعد باشد، وقوع اتفاق ناخوشایند در زندگی راه را بر این اختلال را باز خواهد کرد اما در اینجا ادراکات بعد از آن واقعه نیز در ابتلا شدن به افسردگی بسیار مهم و تاثیرگذار است.
معانی و تعاریف متفاوت افسردگی در سرتاسر جهان
تعاریف مختلف فرهنگی وابسته به شرایط و فرهنگ می باشد. برای مثال-بوداییسم، درد و رنج را جزء لازم و ضروری زندگی میداند. ما به آن آگاهی و توجه داریم اما درگیر آن نمی شویم و آن را جدی نمیگیریم یعنی صرفاً مشاهده گر می باشیم نه مداخلهگر .در دین مسیحیت ارتدوکس و کاتولیک، دو دیدگاه مذهبی متفاوت از رنج وجود دارد از طرفی آن را نشانه گناهی می دانند و از طرفی این رنج سبب نزدیک شدن ما به خدا می شود.
آیا بهتر است رویکرد فرهنگی خاصی برای درمان افسردگی داشته باشیم؟
آیا در نظر گرفتن فرهنگ در درمان افسردگی موثر است؟
تاثیر فرهنگ و آموزشهای همگانی در مورد افسردگی و نشانههایش (چه افسردگی خفیف باشد و چه شدید)، می تواند بسیار مفید و تاثیرگذار باشد. برای مثال- در ژاپن کمپانی های داروسازی یکبار برای همیشه به افراد آموزش جامع دادند و آنها هر زمانی که نشانه های افسردگی را دیده اند (چه خفیف و شدید)، درصدد درمانش بر آمدند و این طبیعتاً منجر به نتایج مثبتی در درمان زودهنگام و بهبودی می شود.
شیوع فرهنگی افسردگی
اساسا،آسیب پذیری ارثی از کشوری به کشور دیگر متفاوت می باشد. برای مثال- بافتار یا محیطی آسیای شرقی بیشترین همایندی آسیب پذیری ارثی را با افسردگی نشان میدهد به این معنا که اگر این افراد بافت محیطی یا منطقه سکونتشان را هم تغییر دهند بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارد.
نقش فرهنگ محافظتکننده در برابر افسردگی
داشتن حمایتهای پایدار اجتماعی اساسیترین و مهمترین عامل محافظت کننده در برابر افسردگی است که همین موضوع نقش فرهنگ بر افسردگی را مهم می کند. بافتار آسیای شرقی شبکههای اجتماعی پایدار را ارتقا بخشیده است. برای مثال در ژاپن بزرگسالان به ندرت با اشخاصی که از کودکی آشنا هستند ارتباط دارند. اما در آمریکا شرایط کاملاً متفاوت است. این موضوع به کیفیت روابط و نوع دیدگاهها نسبت به روابط بستگی دارد. یکی دیگر از عوامل محافظت کننده این است که برخی از فرهنگها، روشهای مدیریت و تنظیم هیجان و اثربخشی آنها بر عملکرد و کارکرد افراد را آموزش میدهند. افراد را به استفاده عملی و کاربردی از این موارد تشویق میکنند.
سرانجام اینکه با توجه به اهمیت نقش احساسات و هیجانها در احساس خوشبختی خودمان، بافت یا محیطی که در آن زندگی میکنیم مابین آن چه احساس میکنیم و آنچه قرار است احساس کنیم اختلاف می گذارد و این می تواند سبب بروز مشکلات
بیشتری شود.
نقش و تاثیرات تاثیرات فرهنگ بر افسردگی و تنظیم هیجان
تنظیم و مدیریت هیجان، یک عامل اصلی در اختلالات خلقی است. فرهنگ و محیط با آموزش دادن راهکارهای کاربردی و مفید جهت ابراز ، کنترل و تنظیم هیجانات، نقش بسیار مهمی را برعهده دارد. برای مثال بعضی فرهنگها افراد را به کتمان و عدم ابراز هیجانات سوق میدهند. در حالی که بعضی جوامع دیگر نظیر جوامع شرقی به فرد یاد میدهند که چگونه با استفاده از راهکارهای سازنده و مختلف متناسب با شرایط، ابراز هیجان کند.
نشانهها و علائم متفاوت تاثیرات افسردگی بر فرهنگهای مختلف
کاملا واضح است که افسردگی هم نشانههای هیجانی و شناختی دارد و هم فیزیکی و جسمانی. اما برخی فرهنگها نظیر فرهنگ چین برای بهبود و درمان بر بعد فیزیکی آن بیشتر تاکید دارد. نظیر اینکه فرد باوجود خستگی نمیتواند بخوابد، انرژی و تمرکز ندارد، لذا درمان را هم بر ابعاد فیزیکی متمرکز میکند.در آمریکا،روی بعد هیجانی نظیر:عدم علاقه و خلق افسرده، تاکید میکنند و درمان هم متمرکز بر این ابعاد است.
ارزیابی تاثیرات فرهنگ بر افسردگی
بحث ارزیابی در تاثیرات و نقش فرهنگ بر افسردگی یک بحث چالش برانگیز می باشد. با توجه به تفاوتهای فرهنگی باید این نکته را در نظر داشته باشیم که بسیاری از ابزارهای ارزیابی ما مبتنی بر مجموعه معیار های غربی و دلیل مشترکات ممکن است علایمی را به وجود آوریم اما ممکن است ارائه های از این اختلاف متفاوت به نظر برسد از این جهت ما شروع به توسعه ابزارهای ارزشیابی محلی کردهایم.
تفاوتهای درمانی در فرهنگهای مختلف
دز و مقدار داروهای مصرفی، متناسب با علائم افسردگی در فرهنگهای مختلف و نقش فرهنگ بر افسردگی، تغییر میکند. بسیاری از دادههای جمع آوری شده بیانگر این موضوع هستند که در برخی فرهنگها درمانهای شناختی-رفتاری پرکاربرد و اثراتش نویدبخش میباشد. حال آنکه روش ذهن آگاهی شرقی، در مناطق غرب نوید بخش و پر کاربرد میباشد. این روشهای درمانی به عنوان روشهای درمان انفرادی مناسب است اما این را میدانیم که حضور یک فرد دیگر با مشکلی مشابه مشکل خودمان حتی اگر گفتگوی هم بین ما شکل نگیرد، میتواند سبب دلگرمی شود (اشاره به اثر بخشی گروه درمانی و حضور در گروه به عنوان درمان افسردگی). بنابراین در این زمینه، رویکردهایی که از روابط اجتماعی استفاده میکنند هم نویدبخش و مثمرثمر میباشند.
Yulia Chentsova-Dutton
نقد و بررسیها