انسان در جستجوی معنا

 انسان درجستجوی معنا کتابی فراتر از یک کتاب

کتاب های زیادی برای خواندن هستند که انسان در جستجوی معنا یکی از آن‌ها است. ما برخی را از سر نیاز، برخی از سر اجبار، برخی از سر علاقه، برخی انجام وظیفه و برخی را برای رفع تکلیف رشد انسانی می‌خوانیم. در سال‌های اخیر تنها کتابی که پس از ملت عشق من را از زمان و مکان جدا کرد کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل مبدع رویکرد درمان معنوی یا Logo therapy بود.

کتاب انسان در جستجوی معنا با بیش از 9 میلیون نسخه فروش در سراسر جهان را باید خواند، حتی اگر تنها یک کتاب در طول عمر خود بخوانیم.

فرانکل که همراه با خواهرش تنها بازمانده اردوگاه کار اجباری نازی‌ها ( اعدام با اتاق گاز یا کوره‌های آدم سوزی و…) است تمام زندگی از جمله خانواده و  همسر باردارش را از دست می‌دهد به هنگام مواجهه با مراجعانش از آنها می‌پرسد “چرا تا به حال خودکشی نکرده‌ای؟” . هرکسی پاسخی برای این سوال دارد. پاسخی در بیرون از خودش و نه در درون. کسی برای عشق به همسر و فرزندانش، کسی برای خدا، کسی برای تعهدی که به کارش دارد، کسی برای تکه‌هایی از خاطرات در ذهنش و فرانکل پاسخ افراد به این سوال را معادل با معنای زندگی شخصی آنها می‌داند .

کتاب انسان در جستجوی معنا

فرانکل معتقد است خط اصلی درمان از همین جا شروع می شود از مسیری برای پیدا کردن معنای زندگی.

معنایی که نه به موروثی است و نه تقلیدی. بلکه فقط و فقط درک خودمان از زندگی است!

فرانکل در جایی از این کتاب می‌گوید:

اگر زندگی کردن رنج بردن است ؛ براي زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت.  اگر زندگی  هدفی داشته باشد، رنج  و میرندگی نیز معنا خواهد داشت.

به عبارت دیگر  وقتی انسان با وضعیتی اجتناب ناپذیر مواجه می شود،  یا با سرنوشتی تغییر ناپذیر روبروست، مانند بیماریِ درمان ناپذیر ( یا بعضی از انواع سرطان) ، این فرصت را یافته است که به عالی ترین ارزش ها و به ژرف ترین معنای زندگی یعنی رنج کشیدن دست یابد. درد و رنج بهترین جلوه گاه ارزش وجود انسان است.  آنچه مهم است شیوه و نگرش فرد نسبت به رنج  و شیوه ای  است که این رنج را به دوش می کشد.

برای روشن شدن مطلب مثال زنده ای می آورم:

روزی پزشکی سالخورده که از افسردگی شدیدی رنج می برد، برای معالجه و درمان نزد من آمد. او توان این را نداشت که با اندوه فراوان زاییده از مرگ همسرش در دو سال پیش کنار بیاید. نیروی چیره شدن بر این درد و رنج را در خود نمی دید. او همسرش را به شدت دوست می داشت. از دست من چه کمکی ساخته بود؟ باید به او چه می گفتم؟

لحظاتی در سکوت گذشت و سپس از او پرسیدم: «دکتر چه می شد اگر شما مرده بودید و همسرتان زنده می ماند؟» گفت: «وای که دیگر این خیلی بدتر بود، بیچاره او چگونه می توانست این همه درد و رنج را به تنهایی تحمل کند.»

از این فرصت استفاده کردم و در پاسخ گفتم: دکتر پس می بینید که این درد و رنج نصیب او نشد و این شما هستید که رنجش را به جان خریده اید و اکنون باید آن را تحمل کنید.»

سکوت کرد، تنها به آرامی دستم را فشرد و مطب را ترک کرد. رنج وقتی معنا یافت، معنایی چون گذشت و فداکاری، دیگر آزار دهنده نیست.

کتاب انسان در جستجوی معنا را می‌توان به دو بخش اساسی تقسیم نمود:

بخش اول که به داستان سرایی و روایت خاطراتش از دوران زندان و اردوگاه دارد و رنج و معنای زندگی خودش را به تصویر می‌کشد.

بخش دومی انسان در جستجوی معنا که به عقیده ما قسمت تاثیرگذار کتاب است و پیرامون اهمیت معنا یافتن در رنج و عذاب‌های زندگی است نگاشته شده است.

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *