برای لحظهای چشمهایتان را ببندید و تصور کنید ذهنی نداشتید که فکر کند، تصویرسازی کند، رفتارها و اعمال دیگران را تفسیر کند و رسیدن به رویای همیشگیتان را برایتان مجسم سازد. بدون اینکه چشمهایتان را باز کنید، تصور کنید که اطرافیان شما نیز، ذهن خود را از دست بدهند. آن موقع احتمالاً بسیار سخت باشد تا بتوانید به آنها توضیح دهید که آن روز در فلان موقعیت، رفتاری که از شما سر زد، چه علتی داشت و برای چه بود؟! به نظر شما آیا تصور دنیایی بدون ذهن، ممکن است؟! پاسخ این سؤال قطعاً خیر است. چرا که تصور و تجسم در دنیای بدون ذهن ممکن نیست! ذهنی سازی هنگامی اتفاق میافتد که ما با استفاده از نوعی فعالیت ذهنی و به کارگیری قدرت تجسم، رفتار انسانها را درک و تفسیر میکنیم و این رفتارها را هدفمند و ناشی از یک ذهن پردازشگر میدانیم.
“ظرفیت روانی برای درک و تفسیر رفتار خود و دیگری و نسبت دادن این رفتار به حالات ذهنی هدفمندی مثل احساسات، افکار، امیال و باورها است.”
بگذارید با یک مثال ذهنی سازی را به نحو بهتری شرح دهیم:
تصور کنید قرار ملاقاتی با دوست قدیمیتان دارید. هنگام رسیدن به محل قرار و به محض دیدن دوستتان، اولین چیزی که نظرتان را جلب میکند مدل موی جدید او است. به نظر شما این مدل مو اصلاً به چهرهاش نمیآید و زیبا نیست. بعد از سلام و احوالپرسی بدون تأمل افکارتان را برایش بازگو میکنید و به او میگویید که با این مدل مو شبیه به فلان کاراکتر آخرین کارتونی شده که تماشا کردید! دوستتان در پاسخ به شما لبخندی میزند و سری تکان میدهد. بعد از چند دقیقه متوجه میشوید که رفتارش تغییر کرده و به اجبار لبخندهای مصنوعی میزند.
اما چندی نگذشته که از شما عذرخواهی میکند و میگوید که کاری برایش پیش آمده و فضا را ترک میکند! ذهنی سازی به شما کمک میکند تا دربارهی حالت درونی دوست خود فکر کنید و ارتباط آن را با رفتارش جویا باشید.در حالی که او هیچ حرفی دربارهی هیجاناتش به شما نگفته، اما شما میتوانید با ذهنی سازی، احساسات و حال دوستتان را درک کنید و متوجه شوید که او را ناراحت کردید.
ذهنی سازی چگونه به کمک ما میآید؟
شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که وقتی ما ذهنی را پشتوانهی رفتار خود و دیگری در نظر میگیریم، نه تنها زندگی در دنیای پیشبینی ناپذیر ممکن میشود، بلکه میتوانیم خود را از دیگری تمایز دهیم؛ به این علت که ذهنی سازی به ما کمک میکند تا وقایع را پیشبینی کنیم و تفاوتهای فردی را به نحو بهتری بپذیریم. ذهنی سازی قدرت استفاده از تجسم و تصویرسازی برای پی بردن به افکار و احساسات دیگران است، چرا که ما نمیتوانیم دقیقاً حدس بزنیم که در ذهن دیگران چه میگذرد. مهمتر از اینها، ذهنی سازی در فهم بیشتر خودمان نیز به ما کمک میکند و پرورش مهارتهای نظمبخشی و تنظیم هیجان را ممکن میسازد.
آیا توانایی ذهنی سازی در همه انسانها برابر است؟
ذهنی سازی ویژگی منحصر به فرد انسانهاست. به نظر میرسد این توانایی در انسانها تکامل یافته تا آنها را قادر کند که اقدامات همنوعان خود را به سرعت و به نحو کارآمدی در موقعیتهای متفاوت پیشبینی و تفسیر کنند. با این حال باید گفت، همهی ما سهم برابری از این توانایی نداریم! یعنی عوامل متعددی در تحول این ظرفیت نقش دارند که از مهمترین آنها میتوان به روابط اولیه و وراثت اشاره کرد. روابط اولیه ما با والدین، نقش بسیار مهمی در تحول ما دارند. از هوش هیجانی تا هوش اجتماعی و حتی ظرفیت ذهنی سازی همه و همه مواردی هستند که میتوان آنها را در الگوهای ارتباطی اولیه ردیابی کرد. در واقع والدینی که بستری امن برای کودک فراهم میکنند و پاسخگوی نیازهای متفاوت او هستند به کودک خود این فرصت را خواهند داد تا ذهنی سازی را پرورش دهد و در روابط آیندهی خود، این ظرفیت را به کار ببرد.
اهمیت ذهنی سازی در دوران کودکی
رفتارهای ابتدایی کودک مثل جستجوگری، لبخند زدن و تلاش برای در آغوش گرفتن، باید توسط پدر و مادر پاسخ داده شوند و این ارتباط نزدیک، پایههای دلبستگی را در کودک شکل میدهد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که هدف از ارتباط، صرفاً ارتباط فیزیکی نیست. بلکه دلبستگی هدف مهمتری دارد و باید برای کودک جهانی امن را رقم بزند. در واقع کودک هنگامی که در محیط اطرافش احساس ناامنی کند، به دنبال رفتارهای دلبستگی است و این نظام دلبستگی اولین تنظیم کنندهی هیجانهایی است که کودک تجربه میکند.
هیچ کدام از ما هنگام تولد، قادر به تنظیم هیجانهای خود نبودیم و رویارویی با هیجانها برایمان امری دشوار بوده است. در چنین شرایطی والدین با شناسایی لحظه به لحظهی تغییر حالت ما، پاسخ مناسبی را به ارائه دادند و در یک ارتباط پیشبینیپذیر، به ما آموختند که هنگام تجربهی هیجانها، چگونه رفتار کنیم. در واقع امنیت حضور والدین، به ما این پیام را میدهد که قرار نیست این موقعیت هیجانی ما را نابود کند و همیشگی باشد و در نهایت میتوانیم به تعادل لازم برسیم. جالب است بدانید که بالبی معتقد است این الگوهای ارتباطی در سال اول زندگی، به مدلهای کاری درونی تبدیل میشود که کودک بر طبق آن انتظارات و ارزشهای روابط آینده را ارزیابی میکند.
اهمیت دلبستگی و نقش آن در تحول ذهنی سازی به قدری زیاد است که پژوهشهای زیادی دربارهی آن انجام شده. به عنوان مثال اسلید در سال 2005 رابطه قوی میان دلبستگی کودک و ذهنی سازی والدین دربارهی او یافته است. نتایج اکثر پژوهشها این مورد را گزارش میکنند که اگر والدین از ظرفیت ذهنی سازی استفاده کنند، کودک نیز این ظرفیت را به کار خواهد گرفت و در آینده میتواند ذهنی سازی کند. البته فراموش نکنید که این ارتباط همواره دوسویه است و علاوه بر والدین، کودک نیز باید به اندازهی خودش از این ظرفیت استفاده کند. اما بیایید به این سؤال پاسخ دهیم که پدر و مادر چگونه میتوانند مسیر تحول این ظرفیت را برای کودک هموار سازند؟
مکالمههای مداوم
شاید به نظر عجیب برسد، اما اگر والدین میدانستند با یک گفتگوی ساده چه اندازه میتوانند در تحول سازگارانه کودک اثرگذار باشند؛ احتمالاً در این مورد تجدید نظر داشتند! حتی پژوهشها نیز نشان میدهند که کودکانی که در معرض گفتگوهای معمول خانواده قرار داشتند، ظرفیت ذهنی سازی بهتری را به دست آوردند.
در واقع در دل همین مکالمههاست که کودک متوجه میشود رفتارها، قصدمند هستند و ذهنی را برای خود و دیگری قائل میشود. صحبت کردن با کودک، استفاده از استدلال و ارائه توضیحات برای ذهن کنجکاو او، نه تنها فرصت یادگیری ایجاد میکند بلکه ظرفیتهای روانشناختی متفاوتی را نیز پرورش میدهد.
بازی با کودک
یکی دیگر از عواملی که هم دلبستگی ایمنی برای کودک میسازد و هم به او کمک میکند تا ذهنی سازی را توسعه بخشد، بازی است. بازی فرصتی است که کودک میتواند نقشآفرینیهای متفاوت را تجربه کند، از زوایای متفاوت به جهان اطرافش نگاه کند، ارتباط مسالمتآمیز را تمرین کند و در نهایت ظرفیت ذهنی سازی خود را پرورش دهد. بازی کردن به کودک اجازه میدهد تا از قوهی تخیل خود استفاده نماید و توانایی تصویرسازی و تفکر انتزاعی را تقویت کند.
رفتار مناسب
پژوهشهای بسیاری اثرات ماندگار بدرفتاری بر سلامت روان کودکان را گزارش کردهاند. تجربهی غفلت و بیتوجهی به احساسات و هیجانات کودک و بی پاسخ گذاشتن نیازهای او، مانع شکلگیری دنیایی ایمن است. کودک با ناتوانیهای اولیه در دنیایی چشم گشوده که به شدت برایش غیرقابل پیشبینی و ناامن به نظر میرسد. بدرفتاری از سمت مراقبان اولیه، بدترین آسیبها و زخمها را بر روان کودک به جای خواهد گذاشت. بنابراین شکل دادن یک چارچوب ارزشی و تعریف قواعد مسالمتآمیز برای تربیت فرزندان، فرصت استفاده از لحظات شورانگیز کودکی را فراهم میکند و تقویت ظرفیتهای روانی مختلفی مثل ذهنی سازی را ممکن خواهد کرد.
در این مقاله برای شما دربارهی ماهیت ذهنی سازی و شکلگیری و تحول این مفهوم صحبت کردیم. در مقالههای بعدی این موضوع را از سایر جنبهها بررسی میکنیم و به این خواهیم پرداخت که چطور میتوان ظرفیت ذهنی سازی را تقویت کرد.
آیا درباره ذهنی سازی اهمیت آن می دانستید؟ از نگاه شما ذهنی سازی را چگونه می توان تقویت کرد؟ تجربیات و نظرات خود را با کارشناسان ماروم در میان بگذارید.
No comment