امروز انسانها نیاز به بیشتری را برای مراجعه به روانشناس در خود و برای بهبود و ارتقا کیفیت زندگی خود احساس میکنند. بدیهی است که با وجود سیلاب اطلاعات در منابع اطلاعاتی متفاوت مردم بیشتر نیازمند آگاهی هستند تا بتوانند به کمک منابع معتبر از میان تمام دادهها به سمت و سویی برای رسیدن به تصمیم و نتیجه حرکت کنند.
برای مثال یکی از دغدغههایی که در میان شما میبینیم انتخاب روانشناس با چه رویکردی است؟ اینکه چه رویکردی میتواند برای من مفید باشد و چه ابعاد مثبت یا غیر مثبتی دارد، از سوالاتی است که در ذهن میآیند و نیازمند پاسخ میشوند.
با توجه به زیبایی تمامی رویکردهای روانشناسی علی رغم اینکه در حوزه شناختی و هیجان مدار فعالیت میکنم، در این مقاله بر آن شدم تا در خصوص رویکرد روانکاوی یا همان رویکرد روانتحلیلی بنویسم و تلاش میکنم تا تمامی آنچه درباره این رویکرد روانکاوی نیاز دارید بدانید را پوشش دهم.
ما درمرکز آموزشی و مشاوره و روانشناسی ماروم در تلاشیم تا به شما اطلاعات مورد نیاز خود را در زمینههای مختلف چون انتخاب رویکرد درمانگر خود، بدون نگاه متعصبانه به رویکرد درمانی خودمان در اختیارتان قرار دهیم.
فهرست مطالب
رویکرد روانکاوی چیست؟
واژه “روانکاوی” را اولین بار ابراهیم خواجهنوری به این ترتیب ترجمه کردند و سپس این واژه به همراه بسیاری دیگر از ترجمه های او به سرعت مورد قبول نویسندگان و مترجمان قرار گرفت.
رویکرد روانکاوی یا روانتحلیلگری
رویکرد روانکاوی همانند سایر علوم در اثر یک احساس نیاز به وجود آمده است و در حقیقت نظریهای است که به عملکرد ذهن و همچنین اختلالهای روانی میپردازد، بعلاوه نام شیوهای رواندرمانی است که معتقد است عمده فعالیتهای انسان و همینطور پردازش بیشتر آنها در بخش ناخودآگاه ذهن انسان رخ میدهد. باید گفت ناخودآگاه، آن بخشی در وجود انسان است که در بیان ساده در حوزه آگاهی فرد نیست و این به آن معناست که فرد به اطلاعات آن بخش دسترسی ندارد.
فروید بخش خودآگاه و ناخودآگاه را به یه کوه یخ تشبیه میکند و در تصویر نشان میدهد که بخش کوچکی از کوه که بیرون از آب قرار دارد و در دید ما است بخش خود آگاه است و باقی آن که در زیر آب است بخش ناخودآگاه مینامد، به این ترتیب او بیان میکند، قسمتهای بسیاری از دادههای انسان در دسترس او نبوده و از آن آگاه نیست.
گفتنی است رویکرد روانکاوی نه تنها یک روش درمانی بلکه در کنار درمان به تجزیه و تحلیل خصوصیات روانی هر کسی، بیمار یا غیر بیمار میپردازد.
ژاک لاکان معتقد است که روانکاوی، نه یک نظریه بلکه کاری است که یک روانکاو میکند.
در مجموع میتوان گفت، روانکاوی علمی برای پرداختن به صورت عمیقتر و متمرکزتر به ذهن ناخودآگاه انسان است.
اصطلاح روانکاوی، نخست در سال ۱۸۹۶ توسط فروید استفاده شد. او معتقد بود که انسان یا از نگاه او بیمار باید ناخودآگاه خود را از طریق رفتار و در حقیقت به وسیله گفتار بروز دهد، با این شیوه روانکاو(یعنی درمانگری که با رویکرد روانکاوی درمان انجام میدهد) این فرصت را دارد تا دادههای خود را از این طریق و در طول مصاحبه بالینی کسب کرده و در نهایت نسبت به تعارضهای ناخودآگاه بیمارش آگاه شود. آنگاه به باور فروید وقتی بیمار از یک تعارض دردناک در وجود خود آگاهی مییابد سبب میشود تا اندازهای اضطراب او کاهش بیابد. در واقع او در تجارب خود مشاهده کرد زمانی که بیمارانش تجارب تلخ و دردآور و عمیق خود را همراه با هیجانهای اضطرابی آن به یاد میآوند کمک میکند تا آن تعارض تاثیر کمتری بر رفتار فرد بگذارد.
در رویکرد روانکاوی یکی از مولفههای مهم، بخش نهاد، خود و فراخود است که اید، ایگو و سوپر ایگو هم نامیده میشوند. این سه عنصر در تعامل با یکدیگر، رفتارهای پیچیده انسانی را به وجود میآورند.
اید یا نهاد
آن بخش از مولفه شخصیت است که از ابتدای تولد در انسان حضور دارد، کاملا ناخودآگاه بوده و شامل تمامی غرایز و تمایلات انسانی میشود. اید بر اساس اصل لذت عمل میکند بنابراین به دنبال برآورده کردن تمام نیازهایش است و از هر آنچه که درد و رنج و خستگی داشته باشد دوری میکند.
ایگو یا خود
بخش ساختار یافته و به نوعی منطق در ساختار روانی انسان است و در حقیقت یک واسطه یا میانجی میان نهاد و فراخود است. خود بر خلاف نهاد بر اساس اصل واقعیت عمل میکند، یعنی به صورت واقعگرایانه در مسیر ارضای نیازها حرکت میکند تا در بلند مدت نه تنها سبب زیان نشود بلکه برایش سودمند هم باشد بنابراین در صورت نیاز فرایند ارضای نیازها را به تعویق میاندازد.
سوپرایگو یا فراخود
در حقیقت بخش وجدان و آن خود ایدهآل یا آرمانی در وجود انسان است و معمولا از طریق همانند سازی با والدین شکل میگیرد، او تلاش میکند تا قواعد و مقررات را درونی کند و از طریق پاداش دادن در برابر رفتارهای اخلاقی و ایجاد احساس گناه در برابر رفتارهای غیر اخلاقی که همان وجدان فرد محسوب میشود در تلاش است تا فرد را به خود آرمانی یا ایدهآل برساند. از این جهت فراخود کاملا با نهاد در تضاد است، نهاد در جستجوی ارضای آنی نیازها و فراخود در پی تطبیق خود با هنجارها و قوانین اجتماعی است و درست و غلط در وجدان ما را کنترل میکند، از این رو اید در این بخشها به کار میآید و میان این دو بخش واسطه میشود.
حال از نگاه رویکرد روانکاوی کلاسیک به طور معمول تعارضهای ناخودآگاه میان بخشهای مختلف روان یعنی نهاد، خود و فراخود، علت اصلی رفتار نابهنجار هستند.
باید در نظر داشت که دستیابی به این بخشها هر چند در بیان ساده باشد اما کار سادهای نیست، خود در ناخودآگاه فرد، از یکسری از سازوکارهای دفاعی استفاده میکند تا نتوانیم به افکار ناخودآگاه خود دست یابیم.
مکانیزمهای دفاعی چه هستند؟
يکی دیگر از مباحثی که فرويد در نظريه شخصیت خود پیش کشید، بحث مکانیزمهای دفاعی بود که از نظر وی این موضوع با ناکامی و اضطراب ارتباط مهمی دارد. باید گفت مکانیزمهای دفاعی از مفاهیم مهمی در رویکرد روانکاوی یا روان تحلیلگری هستند که میتوانند به خوبی عملکرد دفاعی روان انسان در برابر اضطراب و تشویش و تنیدگی را بیان کنند. این مفهوم در رویکرد روانکاوی سنتی و نوین، به طور مستقیم با ناهوشیار ارتباط دارد و در حقیقت فرایندی است که فرد به وسیله آن دست به تحریف واقعیت پیرامون خود میزند تا به این وسیله تجربه اضطراب یا دیگر احساسهای ناخوشایند خود را به حداقل رسانده و یا آنها را از بین ببرد و به همین دلیل دفاعها نقش مهمي در سلامت رواني افراد ايفا ميكنند.
جالب است به این نکته اشاره کنم که در پژوهشها دیده شده هرچه دفاعها رشد یافتهتر باشند، فرد در مواجهه با موقعیت اضطراب آور برای مثال یک موقعیت اجتماعی میتواند کمتر نشانگان اضطراب را از خود بروز داده و سازگارانهتر رفتار کند این در حالی است که در شرایط عکس یعنی وقتی مکانیزمهای دفاعی رشدنایافتهاند، فرد بیشتر مضطرب شده و بیشتر تمایل دارد تا از موقعیت اجتناب کند. به همین دلیل فرويد آنها را از كنشهاي خود، براي مهارغرايز و برانگيختگيها ميداند.
همان طور که در بالا هم اشاره شد، مکانیزمهای دفاعی اکثر اوقات به طور ناخودآگاهعمل میکنند و معمولا با تحريف، انکار و تبديل واقعیت توأم هستند و به همین دلیل سبب فریب خود میشوند، اما باید توجه داشت که اين مکانیزمها در کنار این جنبه خود، دارای کارکردهای مثبتی نیز هستند؛ مثل محافظت از خود و ذهن خودآگاه و همین طور باعث کاهش اضطراب، رنج، درد، خشم، اندوه، سرخوردگی و استرس در فرد میشوند.
علاوه بر اين گفته میشود، مکانیزمها تا اندازه زيادی میتوانند در سازگاری و تطابق بهتر با شرايط و محیط پیرامون فرد و کنار آمدن با واقعیت به شخص روانرنجور کمک کنند.
رویکرد روانکاوی در روانشناسی چیست؟
روانشناسی علمی است که در آن به کمک روش علمی به پژوهش و مطالعه درباره روان یا ذهن، فرایندهای ذهنی و رفتار در موجودات زنده میپردازد و در طول زمان به تلاش نظریه پردازان متعدد و کارآمد در رویکردهای گوناگون به درمان افراد و کمک به بهبود کیفیت زندگی و همینطور ارتقا آن پرداخته است.
باید به این نکته مهم در این بخش اشاره کنم که رویکرد روانکاوی فروید، یکی از قدیمی ترین، جامعترین و با نفوذترین رویکردهای روانشناسی است که توانست نقش موثری در شکلگیری پایههای روانشناسی شخصیت و روانشناسی بالینی داشته باشد. این در حالی است که این رویکرد روانکاوی در آن زمان و بعد از آن تا امروزه طرفداران و مخالفان خود را همچون سایر نظریهها داشته و دارد.
رویکرد روانکاوی کلاسیک چیست؟
این رویکرد به نام روانکاوی فروید هم شناخته میشود و متخصص در این شاخه به تمامی ایدهها و نظرات فروید وفادار و متعهد هستند، از این رو در رویکرد روانکاوی کلاسیک، تمام مفاهیم چون زندگی و مرگ، ساختارهای سه گانه شخصیت چون، اید، ایگو و سوپرایگو، بحث مهم انتقال و انتقال متقابل و همچنین مقاومت و مکانیزمهای دفاعی از اهمیت ویژهای بر خوردار هستند.
رویکرد روانکاوی کوتاه مدت چیست؟
از آنجایی كه درمان به شیوه روانكاوی نیاز به جلسات طولانیمدت و درجریان چند سال دارد، یكی از دانشمندان ایرانی به نام”حبیب دوانلو” سبك دیگری از روانكاوی را برای درمان پایهریزی نمود كه كوتاه مدتتر، اثربخشتر و سازمانیافتهتر از روانكاوی تحلیلی به نظر میرسید و نام آن را رواندرمانی روانپویشی كوتاهمدت نام داد. از این رو پس ازخلق این روش، روانكاوی كوتاهمدت به عنوان روشی كارآمدتر، در ایران مطرح شد.
رویکرد روانکاوی در مورد شخصیت چه میگوید؟
باید به این نکته مهم اشاره کنم که زیگموند فروید خالق و بنیانگذار رویکرد روانکاوی، در حقیقت یکی از مهمترین افراد در نظریههای شخصیت است.
فروید در ابتدا یک پزشک عصب شناس بود و تلاش میکرد تا افراد را از طریق شویههای معمول پزشکی درمان کند. که این روش چندان مفید نبود. بعد از آن برای مدت کوتاهی از هیپنوتیزم استفاده کرد و چون پاسخ مطلوب خود را در آن هم نیافت به سوی شیوهای به نام تداعی آزاد روی آورد.
در این روش تداعی آزاد، روانکاو به دقت به مراجع گوش میدهد و تلاش میکند تا تمام مسائل آشکار و پنهان در فرد را از طریق تداعی هر چیزی چون رویاها و خاطرات کشف کند و بعد از آن فروید دو مسئله اساسی را در خصوص شخصیت فرد مطرح کرد:
اول او ذهن انسان را به سه بخش تقسیم کرد که برای تبیین این سه بخش از یک استعاره بسیار بدیهی استفاده کرد به نام کوه یخ.
این سه بخش شامل بخش خودآگاه که بخشی از کوه است که کاملا بیرون از آب است، در حقیقت تمام اطلاعاتی که در حوزه آگاهی فرد قرار دارد در این قسمت است. بخش دوم قسمتی است به نام نیمه خودآگاه که در زیر آب قرار دارد ولی با کمی دقت قابل مشاهده خواهد بود، برای دسترسی به این قسمت باید کمی تلاش کنیم تا اطلاعاتی را به یاد بیاوریم. بخش سوم، بخش ناخودآگاه است که قسمت عمده ی این کوه یخ را تشکیل میدهد و در زیر آب است و حتی با تامل هم نمیتوانیم به آسانی به آن دست یابیم.
و مسئله مهم دیگری که فروید آن را در خصوص شخصیت مطرح کرد ساختار شخصیت بود
که من دربخشهای ابتدایی این مقاله آن را بیان کردم و میخواهم به آن بخش دوباره مراجعه کنید.
ساختار شخصیت انسان از نظر خالق رویکرد روانکاوی، فروید شامل سه بخش است که نهاد، خود و فراخود نام دارد که اینها از نظر او ابتدایی ترین بخش شخصیت هستند و همیشه این سه بخش در یک تعامل و کشمکش همیشگی به سر میبرند.
سخن پایانی
رویکرد روانکاوی یکی از مهمترین رویکردها در روانشناسی به حساب میآید که در جریان درمان به صورت کلاسیک و نوین عمل میکند.
مدل کلاسیک یک درمان طولانی مدت و روش نو به نام رویکرد روانپویشی کوتاه مدت در برابر مدل کلاسیک طول مدت درمان کوتاهتر است.
در این رویکرد این اعتقاد وجود دارد که دلیل مسائل در افراد وجود یکسری تعارضهای حل نشده است در بخش ناخودآگاه آنها، که روانکاو با کمک شیوه هایی چون تداعی آزاد، تحلیل رویا، تفسیر و یافتن سازوکارهای مکانیزمهای دفاعی تلاش میکند به ناخودآگاه دست یافته و به این ترتیب با آگاهی یافتن از این تعارضها بر کاهش اضطراب بیمار تاثیر گذاشته و این موضوع بر رفتار بیمارهم اثر خواهد گذاشت.
معرفی نویسنده: رفیعه السادات شهیدی
کارشناسی و کارشناسی ارشد رو در رشته مشاوره و راهنمایی گذروندم.
در زمینه رشد فردی، مهارتهای زندگی و ارتباطی آموزش دیدم و دورههای متعددی رو گذروندم؛
چرا که معتقدم در نقش یک درمانگر نیاز به آموزش دیدن و به روز نگه داشتن دانشم یک نیاز اساسی است.
در حال حاضر در زمینه رشد فردی، ترمیم ارتباط با خود و مشاوره پیش از ازدواج، زوج درمانی، شکست عاطفی و روابط خانوادگی به عنوان درمانگر فعالیت دارم.
No comment