اعتیاد ممکنه همیشه یه ویژگی ثابت شخصیتی یا ژنتیکی نباشه، در عوض میتونه نتیجه یادگیری مغز انعطافپذیر ما از تأثیر مواد مخدر روی پاسخهای فردیمون و محیطی که توش مواد مصرف میشه، باشه.
طبق معمول مسئله بین طبیعت و تربیته که در نهایت میبینیم جفتش تاثیر داره. منتها همه ما درباره کسی شنیدیم که بهش میگن «شخصیت اعتیادی» و این یعنی شخصی که ازش صحبت میکنیم ذاتا معتاده! بعضیا حتی راجع به خودشونم اینو میگن! اما شاید تعجب کنین که بدونین همچین چیزی وجود نداره.
با وجود دههها تحقیق، هیچکس نتونسته مجموعه ثابتی از ویژگیهای شخصیتی یا یک تیپ شخصیتی رو شناسایی کنه که بتونه بهطور قطع پیشبینی کنه که این فرد قطعا به اعتیاد به الکل یا مواد کشیده میشه.
اعتیاد به الکل یا مواد مخدر ترکیبی از عوامل پیچیده و دشواره. «شخصیت اعتیادی» در اصل فقط یک کلیشه است.
پس اصطلاح شخصیت اعتیادی از کجا اومده؟
نزدیک به 90 سال پیش، زمان تولد جنبش دوازده گامی و الکلیهای گمنام، از نسبت دادن به اعتیاد به الکل به عنوان یک شکست اخلاقی فاصله گرفته شد و به سمت اتخاذ یه رویکرد پزشکی رفت.
اولین قدم تو این مسیر، بر اساس اطلاعات نسبتا کمی که در مورد مشکلات مربوط به الکل و سایر مواد مخدر در دهه 1930 شناخته شده بود، تلقی این مشکلات به عنوان یه نقص شخصیتی بود. این بهترین توضیح در اون زمان بود که چرا برخی افراد با الکل دچار مشکل میشن و بعضیای دیگه مشکلی ندارن.
چرا این اصطلاح و این مدل تفکر مشکلسازه؟
اصطلاح «شخصیت اعتیادی» به طور کلی تصاویر منفی رو تداعی میکنه: ضعیف، غیرقابل اعتماد، خودخواه، تکانشی، فاقد کنترل. این یه کلیشه است که انگ و برچسب زدن رو در مورد افراد با مشکلات مربوط الکل و سایر مواد مخدر پرورش میده و تقویتش میکنه. تغییر این ایده سخته اما باید بدونیم که همین انگ زدن باعث میشه این افراد کمتر به دنبال کمک باشن.
همچنین این مدل تفکر میتونه افراد رو به این باور برسونه که جبر طبیعت اونا رو به اینجا رسونده و منفعلن یا الکل و مواد اونا رو از مشکلاتشون مصون نگه میداره، که خب هیچکدومش درست نیست. در واقع این باور اونا رو نسبت به مدیریت مشکلاتشون درمانده میکنه.
این تفکر بعدها به سمت این رفت که اعتیاد یه بیماریه و مادامالعمر و غیر قابل درمان بوده. و تنها راهی که برای انسان باقی میمونه پرهیز کردنه!
توضیح بهتر چیه؟
حالا میدونیم که اعتیاد به الکل و مواد وابسته به عوامل مختلفیه و جبری در کار نیست.
خیلی از سربازای آمریکایی تو ویتنام در دهه 1970 به هروئین وابستگی پیدا کردن و زمانی که در ویتنام بودن مرتباً ازش استفاده میکردن، اما بعد اینکه برگشتن به خونه دیگه مصرف نکردن؛ بنابراین نه تنها خود مواد یا کسی که داره ازش استفاده میکنه موثره؛ بلکه به محل مصرف هم خیلی برمیگرده.
بعضی از کارشناسای مواد مخدر این مدل رو ارائه دادن: «مواد، فرد و محیط»؛ یعنی کیفیت خود مواد، ویژگیهای فردی و زمینهای که مواد توش مصرف میشه.
اما چطوری این عوامل ترکیبی منجر به مصرف و وابستگی به مواد میشن؟
بعد از چندین دهه تحقیق و مطالعه، میدونیم که مغز شکلپذیره و منعطفه و به یادگیری و شکل دادن خودش با تجربههای جدید در طول زندگی ادامه میده. اینطوریه که هر زمان که ما کاری خوشایند انجام میدیم، مقداری دوپامین توی مغز ترشح میشه. دوپامین به ما احساس خوبی میده و به مغز میگه: «تو باید این کار رو دوباره امتحان کنی».
الکل و مواد هم باعث ترشح دوپامین زیادی میشن. مغز ما به سرعت نقاط بین عمل (مصرف مواد) و پاداش (احساس خوب) رو به هم متصل میکنه. این مسیر با هر بار استفاده از مواد تقویت میشه. اگر احساسات قوی مثل لذت شدید یا تسکین رو اضافه کنیم، ارتباط حتی قویتر هم میشه. به این فرآیند شرطی شدن عامل میگن. هر چی مصرف بیشتر بشه این ارتباط هم قویتر میشه. مغز برخی افراد به طور طبیعی دوپامین بیشتری نسبت به بقیه آزاد میکنه؛ بنابراین مسیرهای پاداششون سریعتر و قویتر شکل میگیره.
مغز ما همچنین متوجه نشونههایی تو محیط میشه که به سیگنالهایی برای استفاده از مواد مخدر تبدیل میشن و میتونن میل یا ولع مصرف رو تحریک کنن. اگر هر بار که مشروب میخورین از یه لیوان مخصوص استفاده میکنین یا هر بار که سیگار میکشین با افراد خاصی هستین، مغز متوجه این ارتباط میشه. بنابراین وقتی اون لیوان را میبینین یا با اون افراد دیدار دارین، ممکنه حتی هیچ مواد، الکل یا سیگاری وجود نداشته باشه، دلتون بخواد که تهیه کنین و به اصطلاح ولع دارین. به این شرطی شدن کلاسیک میگن.
بنابراین به جای یه ویژگی شخصیتی ثابت، انگیزه استفاده از الکل یا سایر مواد مخدر عمدتاً توسط ارتباط یادگیری مغز ما بین اثرات یه ماده یا الکل (مواد)، پاسخ فردی ما به مواد (فرد) و محیطی که مواد توی اون مصرف و استفاده شده (محیط) ایجاد میشه.
بنابراین خبر خوب اینه که مصرف الکل و سایر مواد مخدر و اجتنابناپذیر نیست، حتی اگه استعداد ژنتیکی یا شخصیتی وجود داشته باشه.
معرفی نویسنده: مبینا مقدم
کارشناسی روانشناسی رو از دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی گرفتم. در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی سلامت از دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه ایران مشغول به تحصیلم.
تولید محتوای علمی روانشناسی همیشه بخش جدانشدنی و مورد علاقه من بوده که این روزها برای تحقق بخشیدن بهش، قلم میزنم و می نویسم.
No comment