متخصص اعصاب و روان و مغز

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به هنگام بروز مشکلات مرتبط با مغز و اعصاب از خودتان بپرسید که برای رفع مشکل باید به متخصص اعصاب و روان مراجعه کنید یا مغز و اعصاب؟ اصلاً فرق بین این دو چیست؟ کدام یک مربوط به اختلال‌های روانپزشکی است و کدام یک مربوط به مشکلات مغزی؟

در مقاله قبلی با عنوان روانپزشک کیست به تفاوت بین روانشناس و روانپزشک پرداختیم و در این مقاله می‌خواهیم به تفاوت میان متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) و اعصاب و روان (روانپزشک) بپردازیم.

قبل از هر چیز لازم می‌دانیم مجدد تاکید کنیم که روانشناسی و دکترای روانشناسی بالینی شاخه‌ای مجزا از علوم پزشکی و مربوط به علوم انسانی است.

بدین معنا که در کشور ما روانشناسی زیرشاخه علوم انسانی است و در سه مقطع کارشناسی (لیسانس)، کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) و دکتری (PhD)  فارغ التحصیل دارد. رشته‌های اعصاب و روان و مغز و اعصاب شاخه‌های تخصصی رشته پزشکی هستند.

یک شخص پس از اتمام دوره پزشکی عمومی‌اش در این دوره‌ها تحصیل و به عنوان متخصص شناخته می‌شود.

درباره تاریخچه این دو رشته خوب است بدانیم که، برای بیش از 2000 سال در غرب، تصور می شد که رشته مغز و اعصاب ( نورولوژی) و روانپزشکی ( اعصاب و روان ) شاخه یکسانی از تخصص رشته‌ پزشکی باشند که غالباً روانپزشکی عصبی نامیده می‌شود.

شارکو، فروید، جکسون، بلوئر، و بسیاری دیگر، صرف نظر از علایق خاص بالینی و تحقیقاتی، به مطالعه یکپارچه مغز و ذهن پرداختند. با این وجود در طول قرن بیستم، هرکدام از این زمینه‌ها مسیر خود را طی می‌کردند که در نهایت یک انشقاق پدیدار شد. متخصصان مغز و اعصاب ( نورولوژیست) بر روی آن اختلالات مغزی همراه با ناهنجاری‌های شناختی و رفتاری متمرکز شدند که با علائم جسمی مانند: سکته، مولتیپل اسکلروزیس، پارکینسون و … نیز همراه است. در حالیکه روانپزشکان بر روی آن اختلالات خلقی و فکری متمرکز بودند که با علائم جسمی مشاهده نشده است. معاینه عصبی از سیستم حسی – حرکتی، اسکیزوفرنی، افسردگی، اختلالات اضطرابی و … . برای برخی اختلالات، نظریه‌های متناقضی در مورد علت شناسی آنها پدیدار شد، که گاه باعث ایجاد نگرش‌های‌منفی در میان کارگران در یک یا زمینه‌های دیگر، از جمله تمسخر و تحریک می‌شود. در مراکز پزشکی دانشگاهی، بخش‌های جداگانه‌ای در زمینه اعصاب و روان و روانپزشکی تشکیل شد که علاقه چندانی به همکاری در تحقیقات، آموزش یا مراقبت از بیمار نداشتند.

آن دسته از متخصصانی که از دیدگاه جامع‌تری نسبت به این رشته‌ها حمایت می‌کردند، تا اواسط قرن در حال عقب نشینی کامل بودند. با توجه به پیشرفت های اخیر علوم اعصاب، در حال حاضر دانستن دقیق اینکه کجا مرز بین اختلالات عصبی و روانپزشکی است، دشوار است. به عنوان مثال ، به خوبی شناخته شده است که بسیاری از بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون و سکته مغزی، علائم افسردگی و در برخی از آنها زوال عقل بروز می‌کند.

آیا بین روان پریشی (نوعی اختلال روانپزشکی) و انسفالوپاتی متابولیکی با هذیان (نوعی اختلال عصب شناسی) تفاوت اساسی وجود دارد؟

چندین سال است که از این نمونه‌ها اطلاع داریم. شواهد جدیدتر و چشمگیرتر عمدتا از طریق تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی و توموگرافی انتشار پوزیترون بدست آمده است. وسواس فکری عملی با ایده‌های مکرر، ناخواسته، نفوذی، تصاویر یا انگیزه‌هایی احمقانه، عجیب، تند و زننده یا وحشتناک (وسواس) و اصرار به انجام عملی (اجباری) مشخص می‌شود که باعث کاهش ناراحتی ناشی از وسواس، افزایش سطح سروتونین مغزی با مهارکننده‌های انتخابی جذب مجدد ممکن است علائم و نشانه های این اختلال را کنترل کند. شواهد وجود ژنتیکی در برخی از بیماران ، ناهنجاری‌های ساختاری مغز در تصویربرداری تشدید مغناطیسی در دیگران و عملکرد غیر طبیعی مغز در تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی و توموگرافی انتشار پوزیترون به طور کلی نشان می دهد که اسکیزوفرنی یک اختلال مغزی است.

البته تمام شواهد پژوهشی که نورولوژی و روانپزشکی را به هم پیوند می‌دهند از مطالعه بیماران ناشی نمی‌شود. یادگیری خواندن با بریل می تواند منطقه‌ای در مغز را که مربوط به تحریک نوک انگشتات است، بزرگ کند. تحقیقات تصویربرداری از مغز نشان می‌دهد که چندین نواحی مغزی در نوازندگان بزرگسال موسیقی‌دان بزرگتر از افراد غیر موسیقی‌دان است.

در همین راستا جالب است بدانید که قشر حرکتی اولیه و مخچه که در حرکت و هماهنگی نقش دارند، در نوازندگان موسیقی نسبت به افرادی که آلات موسیقی نمی‌نوازند بزرگتر است، مانند جسم پینه‌ای. قطع استفاده از بریل یا ویولن می تواند اتصالات عصبی-اتمی عملکرد مغز را معکوس کند.

از سوی دیگر به دلیل افزایش چشمگیر دانش مغز و اعصاب در سال‌های اخیر از یک سو و تعداد فزاینده‌ی اختلالات (از جمله موارد ذکر شده در بالا) از سوی دیگر، زمانی تصور می‌شد که آسیب شناسی روانی می‌تواند راهگشا باشد. اما اکنون به عنوان نوروپاتولوژی به عنوان علت شناخته شده است. برخی از متخصصان مغز و اعصاب ممکن است به این دیدگاه که تخصص آنها در حال حاضر مادر تمام این اطلاعات و ملکه علوم مرتبط با اعصاب و روان است، بچسبند. اگر چنین کنند، ما با آنها موافق نیستیم. پیشنهاد ما این است که مفهوم سلامت روانی بیش از نبود بیماری مغزی، برای عمل و مراقبت های عصبی و روانپزشکی ضروری است. از منظر و دید ما، اتحاد اساسی بین سلامت روانی و آسیب شناسی بیماری مغزی به عنوان اساس مراقبت از سلامت مغز و اعصاب باید در نظر گرفته شود. efficientثر و علل نهایی ناشی می شود. متخصصان مغز و اعصاب و روانپزشکان باید دیدگاه گسترده ای داشته باشند، زیرا اهمیت عملکرد مغز / ذهن کمتر از اهمیت درک، حرکت  و حس نیست. واضح است که آموزش نسل‌های آینده متخصص مغز و اعصاب و روانپزشکان باید مبتنی بر علوم اعصاب باشد در عین حال که تمرکز این متخصصان بر روی بدن از ناحیه گردن و بالاتر است.

امیدواریم آنچه در این مقاله مطرح شد بتواند آشنایی اندکی برای شما درباره روانشناسی، روانپزشکی و نورولوژیست ایجاد کرده باشد.

همانطور که در این مقاله مطرح شد حوزه اختلال‌های مغزی و نورون‌ها می‌تواند علائمی شبیه بیماری‌های روانپزشکی ایجاد کند. لذا در صورتیکه از علائم روانپزشکی رنج می‌برید اولویت اول مراجعه به یک روانپزشک و در صورت صلاحدید ایشان مراجعه به متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) است.

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *