طبیعت درمانی: قدرت عشق در کمکرسانی و التیامبخشی
یکی از موضوعات جذاب و کمتر توجه شده در روانشناسی، استفاده از ظرفیتهای طبیعت برای درمان روانشناختی است. موضوعی که در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اما چگونه میتوان از طبیعت برای درمان استفاده کرد؟ ماروم در سفری از تاریخچه تا تعریف و انواع کاربریهای طبیعت برای خدمات رواندرمانی مطالب جالب توجهی را برایتان گردآوری کرده است. کافی است در این سفر با ماروم همراه باشید.
مقدمه
هر چه تلاش برای یافتن راه حل برای مشکلات بیسابقه زیست محیطی فوری و پیچیدهتر میشود، به نظر میرسد انعکاس چنین حالت بیمارگونههای در وضعیت انسانها نیز اتفاق میافتد. گزارشهای روزمره حکایت از افزایش اختلالات روانی دارند، همانطور که جیمز هیلمن و مایکل ونتورا (1992) اظهار داشتند “ما نزدیک به 100 سال خدمات درمانی داشتهایم اما حال جهان رو به وخامت است!”
معلوم است که احتمالا باید به تقاطع رفتار انسان، محیط و سلامت روانی انسان توجه بیشتری کرد. در این تقاطع ارتباط هیجانی با یادگیری و عمل گره خورده است. به نظر میرسد احتمالا قطع ارتباط هیجانی جامعه با طبیعت است که مانع یادگیری و تغییر رفتار میشود.
کارورزان در زمینههای انسانی، حیوانی و محیط زیست همچنین به دنبال راهی برای حل مشکلات رو به افزایش هستند. ساراآن ادواردز و لیندا بازل، این فرآیند “جدا شدن” را با یک روند عزاداری چند مرحلهای مرتبط دانستند (ادواردز و بازل، 2009). براون نیز این قطعی این ارتباط را با جنبشهای سیاسی مقایسه کرده: میان آنچه مردم به آن اهمیت میدهند و از آن میترسند، آنچه میگویند و جنبش و توجه ایجاد میکنند و در نهایت آنچه باعث رهایی و آزادی آنها میشود، همواره تعادل وجود دارد (براون، 1995). تغییر دشوار است، حتی با وجود داشتن تمام دانش لازم برای ایجاد انگیزه در جهت تغییر، افراد تمایل دارند که الگوهای رفتاری همیشگی را علی رغم ناسازگاری و خودتخریبی بودنشان، ادامه دهند (هرمان، 1997 ورس، 2013). روزاک (1992) اظهار داشت، “جبر، قویترین نیرو در بین نیروهای اجتماعی است، مردم راه و رسم آشنا و دیرینی خود را تغییر نمیدهند… مگر آنکه اطمینان یابند که با یک ضرورت مسلم روبرو هستند.” در این مقطع زمانی هم نیاز و هم فرصت زیادی برای یافتن رویکردهایی برای بهبود متقابل، سلامت جمعی و پایداری وجود دارد. از نقطه نظر روانشناختی، هم سلامت روانی و هم رفتار پایدار؛ به روابط هیجانی مثبت، آمادهسازی نسبت به عمل و مهمتر از همه، قدرتانگیزه بخش عشق و روابط، وابسته میباشد.
روانشناسی محیط (Ecopsychology)
“روزی روزگاری، همه روانشناسها، روانشناس محیط بودند… به طور خاص روانپزشکی جامعه غربی مدرن بود که زندگی “درونی” را از جهان “بیرونی” جدا کرد، به این معنا که گویی آنچه درون ماست در جهان بیرون نیست، چیزی واقعی، دارای اهمیت و غیرقابل تفکیک از مطالعه ما در مورد جهان طبیعی است” (روزاک، 1992).
روانشناسی محیط که ریشه در مطالعات پل شپارد از سال 1982 دارد و ده سال بعد توسط روزاک تاسیس شد، رشتهای از روانشناسی است که ارتباط بین محیط و روانشناسی را مطالعه میکند (مریت، 2012؛ روزاک، گامز و کانر، 1995). با افزایش بیثباتیها در محیط زیست و نزدیک شدن به نقاط بحرانی، نقش و اهمیت این حوزه پر رنگتر میشود. روانشناسی محیط دریچه مهمی را فراهم میکند که میتوان توسط آن سلامت روانی را مد نظر قرار داد: دنیای درونی در ارتباط با دنیای بیرونی و جهان اطراف. روانشناسی محیط یک حوزه نو ظهور است. در حالی که در پیشینه و تاریخ علمی، این حوزه در مقایسه با سایر رشتههای روانشناسی نسبتا جدید و محدود است اما در مسیر پیشرفت متخصصان و پژوهشها در حال پیش روی میباشد. (بروان، 1995). مشارکت کنندگان در این حوزه، روانشناسی محیط را به عنوان یک حوزه نامتمایز از علم، سلامت روان یا رویدادهای حال حاضر در جهان، نمیدانند بلکه؛ در توافق با آنها گام بر میدارند (مریت، 2012). هدف از روانشناسی محیطی، همانطور که در کارهای روزاک نیز شرح داده شده است، اتحاد و یکپارچگی انسانها با طبیعت، درک تعامل بین مغز و محیط و اعتماد به وابستگی متقابل رفتار پایدار با سلامت روانی است (هیلمان، 1995).
مشکل جهانی در این عرصه، قطع ارتباط انسانها با گایا (زمین)، اکو سیستم جهانشمولِ تعاملی و بهم پیوستهی زندگی و ماده؛ است (هاردینگ، 2006). این جدایی افراد را قادر میسازد تا تصمیمات خود محور یا انسان محوری بگیرند. اکثر مردم درگیر هیچگونه فرآیندی در جهت محیط و برای بدست آوردن غذا، ساختن مسکن یا هر اقدام دیگر وابسته به زمین، نیستند. این جدایی، هزینههای قابل توجهی دارد. محققان روانشناسی محیط تاکید دارند که رفتار اشتباه و خود محور انسانها (به دلیل کمبود بهداشت، تحصیلات، شفقت و امکانات) مشکلات گزاف و جدی را بوجود آورده است. بخشی از راه حل جهانی، اتحاد مجدد افراد با هویت ذاتی و مشترک آنها با طبیعت است (کان، راکرت و هاسباخ، 2012؛ روزاک 1992). همانطور که روزاک توضیح میدهد، یک هویت عمیقا مشترک، توسط عشق ابراز میشود و درک واقعی یکدیگر، در واقع همان شفقت است. عشق و شفقت نسبت به طبیعت میتواند مردم را به ارتباط سالم با طبیعت بازگرداند که این خود میتواند از طریق آگاهی و فرصتها و حمایتهای بیشتر برای تغییر در زبان و رفتار اتفاق افتد (کان، راکرت و هاسباخ، 2012).
در سال 1992، جیمز هیلمن و مایکل ونتورا کتاب گفت و گوی خود در مورد رواندرمانی را به نام “ما 100 سال رواندرمانی داشتهایم اما وضع دنیا بدتر میشود” منتشر کردند. این کتاب با دو دهه قدمت، نشان میدهد که با مدرنیته شدن جامعه و حذف شدن طبیعتاز زندگی روزمره، بیماریها رو به افزایش است. مطالعات بی شماری درمورد بسیاری از بیماریهایی که به تازگی شناسایی یا شیوع بیشتری پیدا کردهاند وجود دارد. اختلالات روانی مانند اوتیسم، افسردگی، اضطراب، اختلالات یادگیری و موارد بسیار دیگر از جمله این بیماریها محسوب میشوند (کالوئیست، 2007 و پاتل، 2012). در واقع وقتی قطعات و اجزاء به جای کل تجزیه و تحلیل شوند، نتیجهی حاصله با درک ناقص همراه است. این درباره متخصصان سلامت روان و مراجعین آنها که با رویکرد ناقصی، صرفا سلامتی را در مصرف داروها و روشهای درمانی میدانند و آن را به این موارد تقلیل میدهند، مصداق دارد. حتی در نسخه جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، انجمن روانشناسی آمریکا، هیچگونه شناختی از اختلالات ناشی یا همراه با فجایع زیست محیطی ارائه نمیکند. بنابراین، روانشناسی محیط، از جریان اصلی روانشناسی دور ماند و تعداد کمی از متخصصان و صاحب نظران، اختلالات را ناشی از وجود یک رابطه ناسالم با یک محیط طبیعی و یا محیط طبیعی ناسالم میدانند (برنستین، 2005؛ هیلمن و ونتورا، 1992).
لیندا بازل، متخصص روانشناسی محیط میگوید خوشحال باشید “ما باید با طایفه انسانی خود، حیوانات و گیاهان اطراف و جایگاه خود، پیوند عمیق برقرار کنیم”. درحالی که شاید زندگی بدون چنین پیوندهایی امکان پذیر باشد اما، پیامد آن احساس پوچی و از دست دادن سلامتی است. به همین دلیل است که بازل افزایش اختلالات روانی، اعتیاد به مواد و رفتارهای مخرب را ناشی از کاهش چنین پیوندهایی میداند. بنابراین منطقی است که ارتباط مجدد با طبیعت به بهبود سلامت کمک کند.
برنامههای متعددی با هدف ایجاد یک ارتباط سالم با طبیعت وجود دارد. روشهایی مثل بیابان درمانی، تمرینهای سبز، مراقبت از مزارع (که در آن مراجع و کشاورز با یکدیگر همکاری میکنند و هر دو سود میبرند) و درمان با کمک حیوانات، که به افراد کمک میکنند تا مجددا از مزایای ارتباط با طبیعت بهرهمند شوند. این برنامهها در سراسر جهان وجود دارد و ممکن است شامل حیوانات مزرعه، پارکهای شهری، زمینهای کشاورزی و پناهگاههای حیوانات خانگی باشد. تاثیر کلی این برنامهها، بهبود رابطه انسان و طبیعت، بهبود سلامت هیجانی همهی گونههای درگیر و ارتباط قویتر با پایداری است (گلن، 2001؛ مارون، 2012؛ استیونز، 2009). برنامههایی با پیشنهاد راه حلی برای تغییر الگو، از جدایی به ارتباط مجدد در این نقطه از تاریخ ضروری است (توبیاس و موریسون، 2008).
با ادغام رویکردهای بهبودی و یادگیری موجود که از موفقیت قابل اندازه گیری لذت میبرند، پتانسیل بالقوه چنین درمان ارتباطی فرا رفتن از کسب سلامتی در نظر گرفته میشود. یادگیری خدمات، حوزهای از آموزش بوده که میتواند بعد مهمی در طبیعت درمانی ایجاد کند. خدمات، همراه با آموزش و قدرت هیجانی طبیعت درمانی منجر به رشد مهارتهای مهم، ارتباط اجتماعی و تاب آوری فردی و جمعی میشود. با پایه ریزی در آموزش، سلامت روان و پایداری، روش کلی طبیعت درمانی، “خدمات درمانی مبتنی بر طبیعت” (nature-based therapeutic service (NBTS)) نامیده میشود. خدمات درمانی مبتنی بر طبیعت، یک رویکرد درمانی است که سلامت فردی، ارتقاء جامعه و پایداری بیشتر را بهم پیوند میزند. این رویکرد شامل ارائه خدمات برای طبیعت به عنوان راهی برای ایجاد ارتباط و دلبستگی هیجانی، خودکارآمدی، انعطاف پذیری و پایداری است. این رویکرد وسیع درمانی، به مردم توانایی بهره مندی از طبیعت را میدهد و طبیعت را نیز با افزایش این تعاملات بهرهمند میسازد. در ادامه این مقاله توجیه نظری و همچنین یافتههای اولیه از کاربرد این نظریه در عمل شرح داده خواهد شد. هدف ما این است که به مخاطب اطمینان دهیم که فرصت و پتانسیل زیادی برای بهبود متقابل از طریق این خدمات وجود دارد. فرصتهایی مثل نوآوری، خلق و اکتشاف.
معرفی خدمات درمانی مبتنی بر طبیعت
NBTS یا همان خدمات درمانی مبتنی بر طبیعت، یک رویکرد پژوهش محور و هدفگرا در برابر درمانهای سنتی اختلالات روانی است که درمان را از فضای محدود کلینیکی خارج کرده و در دل دنیای طبیعی عملی میسازد. این رویکرد، بودن در طبیعت را با ارائه خدمات در چارچوب روانی درمانی ادغام میکند و شامل یادگیری خدمات و طبیعت درمانی است. یادگیری خدمات، مردم را درگیر یک تجربهی چند جانبه میکند تا روابط هیجانی، فکری و فیزیکی را به کار گیرند. از طریق یادگیری خدمات، دانش آموزان بهتر میتوانند دروس آکادمیک را به گونهای که بتوانند مشکلات حقیقی را حل کنند، به یاد بیاورند. در NBTS، مراجعین وقت خود را صرف درمان فعال، یادگیری مهارتها و آشنایی با مشکلات فراتر از مشکلات خود میکنند. هدف نهایی؛ غنی سازی درمان، ایجاد انگیزه در خدمات، تقویت روابط و تولید پیامد محیطی مثبت است. چنین پیامد جامع و منظمی متأثر از قدرت بی اندازه یک رابطه واقعی و هیجانی از عشق، شفقت و وابستگی متقابل خواهد بود.
در NBTS، درمانگر مراجع را به یک نیاز یا مسئله در اجتماع طبیعی متصل میکند. مواردی همچون کمک به یک پروژه عمومی در بوستان، داوطلب شدن در یک پناهگاه حیوانات یا جریان سازمان دهندهی پاکسازی محیط. درمانگر به مراجع کمک میکند تا مهارتهای لازم برای انجام خدمات را آموزش ببیند. یک درمانگر NBTS شاید روشهای متفاوتی مثل باغبانی، بیابان، یا روشهای کمک به حیوانات را با یکدیگر ادغام کند. تفاوت NBTS با رویکردهای فعلی درمانی در این است که هدف این رویکرد فراهم کردن رفاه دو طرفه بوده و هر یک از روشهای ذکر شده نشان از سودمندی دوجانبه دارند. NBTS مستلزم خلاقیت، تدبیر و همکاری بین مشاوران، مراجعان و سایر اعضای جامعه است.
اصول اساسی NBTS:
افراد با درک ارتباط بین خود و دیگران، قدرت مییابند.
افراد با شایستگیهای جدید و افزایش تاب آوری توانمند میشوند.
طبیعت وقتی مزیت می یابد که انسانها آموزش ببینند و به بهبود طبیعت کمک کنند.
انسانها و حیوانات واکنشهای روانشناختی مشابه از جمله ترس، شادی، اعتماد به نفس، محبت و عشق را تجربه میکنند.
بهزیستی فردی و پایداری جهانی هر دو، به قدرت انگیزه بخش عشق و رابطه نیاز دارند.
قدرت NBTS در نیازهای انسان برای رابطه و همبستگی، جامعه و مسئولیت پذیری، شفقت و عشق نهفته است. پیوند انسان و طبیعت، پیوندی است که چنین نیروی هیجانی را پرورش میدهد. ادامه متن، پیوند انسان و طبیعت را از دیدگاه چند حوزهی مختلف توصیف میکند و اینگونه نتیجه میگیرد که چنین رویکردی یکپارچه و جامع میتواند دریچههایی را برای بهبود فردی، همکاری جامعه و حتی جنبش پایداری بزرگتر باز کند. در حالی که NBTS یک رویکرد درمانی برای سلامت روان است، میتوان گفت این ایده، فراتر از مراقبتهای روانی صرف مفید میباشد. تفکر جامع در مورد مسیرهای جدید به سوی انسان، طبیعت و بهزیستی جامعه؛ برای مربیان، متخصصان بهداشت، محیطبانان، برنامهریزان جامعه و هر کسی که نگران وضعیت زیست محیطی فعلی است ارزشمند است. ممکن است نکات بالا به ذهن شما هم خطور کرده باشد و هم اکنون در حال مرور ارتباط این نکات با جامعه و پیرامون زندگی در زهن خود باشید.
No comment