روانشناسی مثبت گرا شاخهای از روانشناسی است که بر نقاط قوت و رفتارهای شخصیتی متمرکز است که به افراد اجازه میدهد تا زندگی معنادار و هدفمندی را بسازند – فراتر از بقا به سمت شکوفایی حرکت کنند. نظریهپردازان و محققان این حوزه به دنبال شناسایی عناصر یک زندگی خوب بودهاند. آنها همچنین شیوههایی را برای بهبود رضایت از زندگی و رفاه پیشنهاد و آزمایش کردهاند.
در حالی که بسیاری از شاخههای دیگر روانشناسی تمایل دارند بر اختلال عملکرد و رفتار غیرعادی تمرکز کنند، روانشناسی مثبت بر نقاط قوت افراد و کمک به آنها برای شادتر شدن متمرکز است. روانشناسی مثبت گرا بر معنا و رضایت عمیق تاکید میکند، نه فقط بر شادی زودگذر. مارتین سلیگمن، که اغلب به عنوان پدر روانشناسی مثبت گرا شناخته میشود، دیدگاههای متعددی از معنای شاد زیستن را توصیف کرده است، از جمله زندگی خوشایند (دیدگاه هالیوود از شادی)، زندگی خوب (متمرکز بر نقاط قوت شخصی و تعامل) و معنادار.
فهرست مطالب
تاریخچه روانشناسی مثبت گرا
روانشناسی مثبت حوزه نسبتا جدیدی به شمار میرود که از سال 1998 پایهگذاری شد؛ دقیقا زمانی که مارتین سلیگمن آن را به عنوان موضوع روش خود به عنوان رییس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب کرد. با این حال در حالی که بیشتر مردم سلیگمن را چهره اصلی روانشناسی مثبت میدانند، او این رشته را به تنهایی آغاز نکرد و اولین «روانشناس مثبت» نبود.
بسیاری از افراد تاثیرگذار به این عصر جدید از روانشناسی کمک کردند تا به طور كامل شکل گیرد:
- ویلیام جیمز: فیلسوف، پزشک و روانشناس اهل ایالات متحده بود. او این استدلال را بیان کرد که برای مطالعه کامل عملکرد بهینه یک فرد، باید نحوه تجربه شخصیاش را در نظر گرفت که در غیر این صورت تجربه ذهنی آنها تلقی خواهد شد. جیمز را «نخستین روانشناس مثبتاندیش» آمریکا میدانند؛ و این به خاطر علاقه عمیق او به ذهنیت یک فرد و به دلیل اعتقاد او مبنی بر «عینیت مبتنی بر ذهنیت قوی است» بود.
- آبراهام مزلو: در طول موج سوم روانشناسی، انسانگراها نقشی حیاتی در ارائه مفاهیم بنیادی روانشناسی مثبت ایفا کردند، و در این میان هیچ رویکردی موثرتر از رویکرد آبراهام مازلو نبود. در واقع اصطلاح «روانشناسی مثبت»، اولینبار توسط مزلو در کتاب «انگیزه و شخصیت» او در سال 1954 مطرح شد. او تاکید داشت که روانشناسی با فاش کردن بیماریها و کاستیهایمان جنبههاي منفي ما را مصرانه نشان ميدهند؛ اين در حالي است كه به اندازه كافي فضايل، آرزوها، تواناييها و جنبههاي مثبت ما ديده نميشود.
- ميهالي (Mihaly Czikszentmihalyi): او در سال 1934 در مجارستان به دنيا آمد و مانند بسياري از مردم آن زمان، عميقا تحتتاثير جنگ جهاني دوم قرار گرفت. او در كودكي از خانواده و دوستانش جدا شد و كمي بعد دستگير شده و به زندان ايتاليا برده شد. در همانجا بود كه اولين ايده خود را براي كار با خلسه و تجربه بهينه به ذهنش خطور كرد. او علاقه زيادي به نقاشي داشت و معتقد بود كه عمل خلق كردن گاهي مهمتر از خود كار تمام شده است. همين امر منجر به شيفتگي او نسبت به مفهومي شد كه آن را حالت خلسه ناميد.
- كريستوفر پترسون: پروفسور روانشناسی دانشگاه میشیگان بود. او در خصوص خوشبینی، امید، بهزیستی و شخصیت در کتاب «نقاط قوت و فضیلت شخصیتی» مارتین سلیگمن سخن گفته است.
سطوح مختلف روانشناسی مثبت گرا
روانشناسی مثبت اغلب دارای سه سطح مختلف است:
- سطح ذهنی: بر احساسات شادی، رفاه و خوشبینی تمرکز میکند و اینکه چگونه این احساسات تجربه روزانه شما را تغییر میدهند.
- سطح فردی: ترکیبی از احساسات در سطح ذهنی و فضایل مانند بخشش، عشق و شجاعت.
- سطح گروهی: تعامل مثبت با جامعه، از جمله فضایل مانند نوعدوستی و مسئولیت اجتماعی که پیوندهای اجتماعی را تقویت میکند.
روانشناسی مثبت گرا و مدل PERMA
سلیگمن به منظور توضیح و تعریف بهتر بهزیستی، که تمرکز اولیه در روانشناسی مثبت گرا است، مدل PERMA را ایجاد کرد. PERMA مخفف پنج عنصر مرتبط با رفاه است؛ از جمله:
- احساسات مثبت، یا تجربه خوشبینی و همچنین قدردانی از گذشته، رضایت در حال و امید به آینده: اگرچه جستجوی احساسات مثبت به تنهایی راه بسیار موثری برای افزایش رفاه شما نیست، تجربه احساسات مثبت همچنان یک عامل مهم است. بخشی از رفاه لذت بردن از خود در لحظه است، یعنی تجربه احساسات مثبت.
- درگیر شدن، یا دستیابی به «خلسه» با انجام فعالیتها و سرگرمیهای لذتبخش: داشتن حس درگیری، که در آن ممکن است زمان را از دست بدهیم و کاملاً در چیزی که از آن لذت میبریم و در آن برتری داریم جذب شویم، بخش مهمی از رفاه است. اگر واقعاً درگیر هیچ کاری نباشید، داشتن یک حس خوب سخت است.
- رابطه، یا ایجاد ارتباطات اجتماعی با خانواده و دوستان: انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و ما برای شکوفایی واقعی به ارتباط با دیگران متکی هستیم. داشتن روابط عمیق و معنادار با دیگران برای رفاه ما حیاتی است.
- معنی، یا یافتن هدفی در زندگی بزرگتر از شما: حتی کسی که اغلب اوقات به طور هذیانی خوشحال است، اگر معنایی در زندگی خود پیدا نکند، ممکن است احساس خوشبختی توسعه یافتهای نداشته باشد. وقتی خودمان را وقف یک هدف میکنیم یا چیزی فراتر از خودمان را تشخیص میدهیم، احساس معنایی را تجربه خواهیم کرد که به سادگی هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد.
- دستاوردها یا اهداف و موفقیتها: همه ما زمانی که موفق میشویم، به اهدافمان میرسیم و وضعيت خود را بهبود ميبخشيم، پیشرفت ميکنیم. بدون انگیزه برای انجام و دستیابی، ما یکی از قطعات پازل رفاه واقعی را از دست میدهیم (سلیگمن، 2011).
روانشناسی مثبت گرا چگونه به کار میرود؟
شناسایی نقاط قوت شخصیت (مانند شجاعت، انسانیت یا عدالت) گام مهمی در مسیر زندگی خوب و معنادار مورد تصور روانشناسان مثبت اندیش است. همچنین روشهای روانشناسی مثبتی وجود دارد که میتوان در خانه برای ارتقای بهزیستی امتحان کرد. به عنوان مثال، تمرینهای قدردانی توسط روانشناسان به عنوان راهی برای افزایش شادی در طول زمان مورد مطالعه قرار گرفته است. دقیقاً همانطور که از اسمش انتظار میرود شامل کارهای سادهای مانند نگارش روزانه سه مورد از مواردی که فرد به خاطر آن سپاسگزار است.
اگرچه تمرکز روانشناسی مثبت بر شادی و رضایت است، اما درک این موضوع به این معنا نیست که به افراد توصیه میشود احساسات منفی خود را به طور کلی دور بیاندازند؛ کما اینکه چنین انتظاری با شکست مواجه خواهد شد. افرادی که در حال شکوفایی هستند در زندگی خود جایی برای چنین حالات روانی اجتنابناپذیری باز میکنند، و میآموزند در شرایط مختلف احساسات متناسب را بروز دهند.
کاربردهای روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبت گرا میتواند طیف وسیعی از کاربردهای دنیای واقعی را در زمینههایی از جمله آموزش، درمان، خودیاری، مدیریت استرس و مسائل مربوط به محل کار داشته باشد. با استفاده از راهبردهای روانشناسی مثبت گرا، معلمان، مربیان، درمانگران و کارفرمایان میتوانند به دیگران انگیزه دهند و به افراد کمک کنند تا نقاط قوت شخصی خود را درک کرده و توسعه دهند.
این قطره از دریای روانشناسی در بیمارستانها توسط روانشناسان سلامت به کار گرفته میشود. آنها از تکنیکهای روانشناسی مثبت گرا برای مدیریت استرس، کاهش درد، آموزش روانشناختی و دیگر مسائل روانی مربوط به مشکلات جسمی استفاده میکنند.
برخی از مزایای روانشناسی مثبت گرا چیست؟
به طور کلی، بزرگترین مزیت بالقوه روانشناسی مثبت گرا این است که به ما قدرت تغییر دیدگاه را می آموزد. این تمرکز بسیاری از تکنیکها، تمرینها و حتی کل برنامههای مبتنی بر روانشناسی مثبت است؛ زیرا یک تغییر نسبتاً کوچک در دیدگاه فرد میتواند منجر به تغییرات خیرهکننده در رفاه و کیفیت زندگی شود. تزریق کمی خوشبینی و قدردانی بیشتر به زندگی شما یک اقدام ساده است که میتواند دیدگاه مثبتتری نسبت به زندگی به شما بدهد.
مطالعات نشان میدهند که اقدامات مرتبط با روانشناسی مثبت مانند مداخلات قدردانی میتواند بهزیستی اجتماعی و عاطفی را افزایش دهد. روانشناسی مثبتنگر همچنین به کاوشهایی در این زمینه منجر شده است که چگونه توسعه برخی از نقاط قوت شخصیت، احساسات مثبت، و ویژگیهای دیگر، مانند احساس معنا و هدف در زندگی، ممکن است به نتایج مثبت زندگی کمک کند.
مشخص شده است که معیارهای معنای زندگی با سایر پیامدهای مثبت زندگی مرتبط است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهند که افراد مسن که زندگی خود را ارزشمند میدانند، از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردارند. مطالعات دیگر حاکی از مزایای بالقوه بهزیستی، احساس داشتن هدف در زندگی است.
نقدهای مرتبط با روانشناسی مثبت گرا چیستند؟
از جمله نقدهای روانشناسی مثبت گرا این است که بر تجربیات مثبت به قیمت از دست دادن تجربیات «منفی» اساسی تمرکز کرده است و اینکه برخی مفاهیم (مانند نقاط قوت شخصیت) ممکن است مفاهیم علمی موجود را به اندازه کافی تعریف نکرده یا بازتعریف کنند.
کتابهای روانشناسی مثبت گرا
کتاب «روانشناسی مثبت: علم شکوفایی توانمندی و فضائل انسانی»، روانشناسی مثبت را از زوایای متعدد بررسی میکند و دیدگاهی یکپارچه و واضح از آن ارائه میدهد. از جمله مباحث مطرح شده در این کتاب عبارتاند از: لزوم شکلگیری روانشناسی مثبت، مقایسه روانشناسی مثبت با روانشناسی متداول و رفع ابهامات موجود در مورد آن، ریشههای تاریخی روانشناسی مثبت، معرفی انواع مداخلات مثبتگرا و میزان اثربخشی هر یک از آنها و نقش فرهنگ در طراحی درمانهای مثبتگرا. همچنین با توجه به اینکه در فرهنگ ایرانی به اشکال گوناگون به موضوعات مرتبط با روانشناسی مثبت اشاره شده است، در این کتاب نیز سعی شده بین آموزههای فرهنگ ایرانی و مفاهیم روانشناسی مثبت، پیوند ایجاد شود. این کتاب را از سایت انتشارات ارجمند میتوانید تهیه نمایید.
کتابهاي ديگري كه در اين حوزه توسط انتشارات ارجمند چاپ شده است شامل:
- رواندرمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی / 2 جلد (نویسنده: مایکل فریش / مترجم: اکرم خمسه)
- امید و امید درمانی از دیدگاه روانشناسی مثبت نگر (تالیف دکتر طاهره گلستانیبخت، مهدخت اکبری)
- عصبروانشناسی مثبت گرا (نویسنده: جان راندولف / ترجمه: محمدحسین عبداللهی و دکتر مهناز شاهقلیان)
- 201 نکته کاربردی در روانشناسی مثبت نگر (نویسنده: فردریکه بنینک / مترجم: دکتر اکرم خمسه)
- روانشناسی مثبت نگر کاربردی (نویسنده: استیون جوزف / ترجمه: دکتر اکرم خمسه)
- مقدمهای بر روانشناسی مثبت نگر (تالیف دکتر طاهره گلستانیبخت و با مقدمه دکتر بهروز بیرشک).
سخن پایانی
روانشناسی مثبت با آنچه که روانشناسان آن را روانشناسی زرد مثبتاندیشی مینامند متفاوت است. روانشناسی زرد مثبتاندیشی یک اصل اساسی دارد و آن این است که «به چیزهای خوب فکر کن تا برایت اتفاق بیفتد». این باور چیزی شبیه به تفکر جادویی پیاژه است که معتقد بود در کودکان وجود دارد. این ایدههای غیرمنطقی طرفداران زیادی دارد و در سراسر زندگی افراد تاثیر منفی خود را میگذارد.
روانشناسی مثبت با تاکید بر امید، خوشبینی و… کاری میکند تا زندگی ارزش زیستن داشته باشد. هدف روانشناسی مثبت مثبت گرا اصیل بوده و دارای پیشینه علمی است؛ اما روانشناسی زرد مثبت اندیشی را علم مردود میداند. در واقع هیچ گزاره علمی جهت اثبات جریان زرد مثبت اندیشی وجود ندارد، در حالی که روانشناسی مثبت نگر با روشهای علمی و پژوهشهای متعدد اثبات شده است.
معرفی نویسنده: مبینا مقدم
کارشناسی روانشناسی رو از دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی گرفتم. در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی سلامت از دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه ایران مشغول به تحصیلم.
تولید محتوای علمی روانشناسی همیشه بخش جدانشدنی و مورد علاقه من بوده که این روزها برای تحقق بخشیدن بهش، قلم میزنم و می نویسم.
No comment