افرادی که تجربیات منفی دوران کودکی داشتهاند، به احتمال زیاد در بزرگسالی نقایص شناختی خاصی را بروز میدهند، و در تصمیمگیریها دچار مشکل میشوند. آنها ممکن است از تجارب جدید دوری کنند و پاداشها را متفاوت درک کنند.
الکساندر لوید، محقق دانشگاه لندن در انگلستان، تجربیات نامطلوب دوران کودکی را به سه دسته اصلی تقسیم میکند:
- رویدادهای تهدیدآمیز، که شامل آزار فیزیکی، آزار عاطفی و سوءاستفاده جنسی میشود .
- غفلت که شامل غفلت جسمی و عاطفی است.
- ناملایمات خانوادگی، که شامل طلاق والدین، سوءمصرف مواد والدین، بیماری روانی در خانواده، ویا داشتن افراد زندانی در بستگان است.
لوید میگوید: تحقیقات زیادی در مورد ارتباط بین تجربیات نامطلوب دوران کودکی و رشد مغز انجام شده است. با این حال، تحقیقات کمتری تأثیر این تجربیات را بر نحوه تصمیمگیری و پردازش پاداشها بررسی کرده است.
تجارب نامطلوب دوران کودکی، با کاوش کمتر در کار مرتبط بود، به این معنی که افرادی که تجربیات منفی دوران کودکی داشتند، کمتر احتمال داشت به دنبال پاداشهای موجود در محیط خود باشند.
در آزمایشی که برای سنجش پاداشخواهی افراد صورت گرفت، افرادی که در معرض تجربیات نامطلوب دوران کودکی قرار گرفته بودند، به طور کلی امتیاز کمتری گرفتند و این نشاندهنده آن است که آنها پاداشها را کمارزش تلقی میکنند و کمتر آنرا کاوش میکنند.
محققان این پژوهش میگویند: فکر میکنیم که یافتههای ما ممکن است با توسعه مناطقی از مغز که مسئول پردازش پاداشها هستند مرتبط باشد، زیرا تحقیقات قبلی نشان داده است که افرادی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی را تجربه کردهاند در مقایسه با افراد بدون این تجربیات، در برابر پاداشها، فعالیت عصبی کمتری نشان میدهند.
چگونه میتوان به کسانی که تجربیات نامطلوبی در کودکی داشتهاند، کمک کرد؟
پزشکان و افرادی که به افرادی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی را تجربه کردهاند، توصیههای زیر را دارند:
از آنجایی که افرادی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی را داشتهاند، کمتر احتمال دارد فرصتهای جدید را کشف کنند، برای متخصصانی که با آنها کار میکنند میتواند مفید باشد که بدانند تجربیات ناملایمات میتواند با بی میلی به امتحان چیزهای جدید مرتبط باشد، که ممکن است برخی مداخلات را برای آنها دشوارتر کند.
افرادی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی دارند نیز تمایل دارند پاداشها را کم ارزش بدانند. بنابراین، تشویق افرادی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی دارند، برای تشخیص بازخورد پاداش مثبت نیز ممکن است در هنگام حمایت از فردی با تجربه ناملایمات مفید باشد.
نویسندگان امیدوارند که یافتههای آنها، به درک بهتر تأثیرات منفی مرتبط با تجربیات نامطلوب دوران کودکی کمک کند و ممکن است به مطالعات آینده که هدفشان حمایت از کسانی است که ناملایمات را تجربه کردهاند یاری رساند.
لوید در پایان این مطالعه، به این نتیجه رسیدهاست که میتوان با شناسایی تاثیرات ناملایمات کودکی بر سلامت روان بزرگسالی، مداخلات جبرانی را توسعه داد و بهکار گرفت.
No comment