علائم افسردگی بالینی

دو علامت اصلی افسردگی بالینی عبارتند از خلق و خوی ضعیف و از دست دادن علاقه به فعالیت‌ها. علاوه بر این موارد، افراد ممکن است تغییراتی در اشتها، مشکلات خواب، خستگی، احساس گناه، مشکل در تمرکز یا افکار مرگ تجربه کنند.

در حالی که فقط یک روانشناس یا روانپزشک واجد شرایط می‌تواند افسردگی را تشخیص دهد، علائم هشدار دهنده خاصی وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند تشخیص دهید که آیا ممکن است شما یا کسی که به او اهمیت می‌دهید، افسردگی داشته باشید یا خیر.

علائم افسردگی ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد. بنابراین در حالی که ممکن است یک نفر برای بلند شدن از رختخواب تلاش کند، شخص دیگری ممکن است بتواند هر روز سر کار برود بدون اینکه همکاران متوجه چیز غیرعادی شوند.

و گاهی اوقات علائمی که شبیه افسردگی هستند واقعاً افسردگی نیستند. مشکلات مصرف مواد، مشکلات پزشکی، عوارض جانبی دارو یا سایر شرایط سلامت روان ممکن است علائمی شبیه افسردگی ایجاد کند.

فهرست:

علائم و نشانه‌های افسردگی بالینی

DSM 5 انواع مختلفی از اختلالات افسردگی را تشخیص می‌دهد. دو نوع رایج عبارتند از افسردگی بالینی که به عنوان اختلال افسردگی اساسی (MDD) نیز شناخته می‌شود، و اختلال افسردگی مداوم یا دائم (PDD). افراد مبتلا به PDD اغلب همان نوع علائم را با افراد مبتلا به MDD تجربه می‌کنند، اما معمولاً شدت کمتری دارند و طولانی تر هستند.
بیش از 1000 ترکیب مختلف از علائم وجود دارد که می‌تواند منجر به تشخیص MDD شود. اگر علائمی را تشخیص دادید که نشان می‌دهد شما یا شخصی که ممکن است بشناسید افسرده است، کمک حرفه ای ضروری است. افسردگی با دارو، گفتگو درمانی یا ترکیبی از این دو قابل درمان است.

حالت افسردگی

خلق افسرده با افسردگی اساسی و اختلال افسردگی مداوم سازگار است. در افسردگی شدید، فرد بیشتر روز احساس افسردگی می‌کند. از سوی دیگر، کودکان یا نوجوانان ممکن است بیشتر تحریک پذیر به نظر برسند تا غمگین.
فردی که دارای خلق افسرده است ممکن است احساس غمگینی یا “خالی بودن” را گزارش کند یا ممکن است مرتبا گریه کند. داشتن خلق و خوی پایین یکی از دو علامت اصلی است که برای تشخیص افسردگی استفاده می‌شود.
افراد مبتلا به PDD حداقل دو سال بیشتر از روزهای گذشته خلق افسرده را تجربه می‌کنند. مانند MDD، کودکان مبتلا به PDD هم ممکن است بیشتر تحریک پذیر به نظر برسند تا افسرده. با این حال، برای تشخیص PDD، آنها باید حداقل یک سال این حالت را تجربه کنند.

کاهش لذت یا علاقه در اختلال افسردگی بالینی

دومین علامت اصلی اختلال افسردگی اساسی، کاهش علاقه یا لذت به چیزهایی است که زمانی از آنها لذت می‌بردید، که به عنوان آنهدونیا نیز شناخته می‌شود. معیارهایی به عنوان «کاهش علاقه و لذت در بیشتر فعالیت‌های روزانه».

آنهدونیا با بی تفاوتی متفاوت است. در حالی که بی تفاوتی به فقدان علاقه و انگیزه اشاره دارد، آنهدونیا فقدان احساس، به ویژه، لذت است. غیرمعمول نیست که یک فرد بی تفاوتی و بی لذتی را به طور همزمان تجربه کند.

علائم آنهدونیا را می توان به دو دسته زیر تقسیم کرد:

  • بی‌لذتی فیزیکی: کسانی که دچار بی لذتی فیزیکی هستند کمتر قادر به تجربه لذت‌های حسی هستند. به عنوان مثال، غذاهایی که زمانی از آنها لذت می بردید، اکنون طعم ملایمی دارند. ممکن است رابطه جنسی لذت بخش نباشد یا ممکن است علاقه خود را نسبت به آن از دست بدهید.
  • بی‌لذتی اجتماعی: افراد مبتلا به بی لذتی اجتماعی تمایل به کاهش لذت از موقعیت‌های اجتماعی دارند. به عنوان مثال، کسی که قبلاً دوست داشت با دوستان خود برای صبحانه ملاقات کند، اکنون نسبت به شرکت در این گردهمایی ها یا پاسخ دادن به تماس‌های تلفنی بی تفاوت است.

تغییرات در اشتها

یکی دیگر از علائم رایج افسردگی، تغییر در میزان غذا خوردن است. برای برخی افراد، این به معنای از دست دادن اشتها است. ممکن است مجبور شوید خود را مجبور به خوردن کنید زیرا غذا خوردن جذابیت خود را کاملا از دست داده است. یا شاید به سادگی انرژی لازم برای تهیه وعده های غذایی را ندارید.
احساس غم و اندوه یا بی ارزشی نیز می‌تواند منجر به پرخوری شود. در این موارد، غذا معمولاً به عنوان مکانیسم مقابله‌ای استفاده می‌شود. ممکن است متوجه شوید که غذا خلق و خوی شما را بالا می‌برد، اما وقتی لذت موقت از خوردن از بین رفت، برای سرکوب احساسات خود به غذای بیشتری دست می‌یابید.
یک مطالعه هزاران مرد و زن را به مدت 11 سال مورد بررسی قرار داد. آن‌هایی که در آن زمان احساس افسردگی و یا اضطراب داشتند، تغییرات بزرگتری در وزن خود داشتند و شانس بیشتری برای تشخیص چاقی داشتند.
گرسنگی یک نیاز بیولوژیکی برای خوردن است در حالی که اشتها صرفاً میل به خوردن است. از دست دادن اشتها زمانی است که با وجود گرسنگی و نیاز مداوم بدن به مواد مغذی، تمایلی به خوردن نداشته باشید.

اختلالات خواب در افسردگی بالینی

اختلال خواب در 90 درصد افراد مبتلا به افسردگی وجود دارد. این می‌تواند به شکل مشکل در خواب (بی خوابی) یا خواب بیش از حد (پرخوابی) باشد.
بی خوابی شایع ترین است و تخمین زده می‌شود که تقریباً در 80٪ از افراد مبتلا به افسردگی رخ می‌دهد. با بی خوابی، افراد ممکن است در به خواب رفتن یا خواب ماندن دچار مشکل شوند. به ندرت، در حدود 15 تا 25 درصد موارد، افراد مبتلا به افسردگی بیش از حد می‌خوابند. این در افراد جوان بیشتر محتمل است.
مشکلات خواب هم می‌تواند دلیل افسردگی بالینی و هم یکی از علائم افسردگی باشد. بنابراین، بهبود توانایی خواب برای ایجاد احساس بهتر در حال حاضر و کاهش احتمال عود افسردگی در آینده مهم است.

اختلال در خواب از علائم افسردگی

اختلال روانی حرکتی

مهارت‌های روانی حرکتی مهارت‌هایی هستند که در آن حرکت و تفکر با هم ترکیب می‌شوند. این شامل مواردی مانند تعادل و هماهنگی است، مانند برداشتن یک سکه از روی زمین یا نخ کردن یک سوزن.

اختلال روانی حرکتی معمولاً به عنوان تحریک روانی یا عقب ماندگی روانی حرکتی طبقه بندی می‌شود:

  1. بی قراری روانی حرکتی: این شامل فعالیت حرکتی بیش از حد همراه با احساس بی قراری یا تنش درونی است. این فعالیت معمولاً بی هدف و تکراری است و شامل رفتارهایی مانند قدم زدن، بی قراری، فشار دادن دست و ناتوانی در نشستن است.
  2. عقب ماندگی روانی حرکتی: برعکس تحریک روانی حرکتی، این شامل کندی گفتار، تفکر و حرکات بدن است. این می‌تواند از بسیاری جهات زندگی روزمره را مختل کند، از امضا کردن نام خود گرفته تا بلند شدن از رختخواب و حتی حفظ مکالمه.

خستگی از نشانه‌های افسردگی بالینی

احساس خستگی مزمن می‌تواند نشانه ای از اختلال افسردگی مداوم و اختلال افسردگی اساسی باشد. این از دست دادن انرژی، که می‌تواند معادل احساس خستگی باشد، می‌تواند در عملکرد طبیعی شما اختلال ایجاد کند.
شاید شما آنقدر احساس خوبی ندارید که بتوانید از فرزندان خود مراقبت کنید یا به کارهای خانه خود تمایل داشته باشید. شاید خستگی به اندازه ای باشد که حتی نتوانید از رختخواب بیرون بیایید. خستگی ناشی از افسردگی بالینی گاهی اوقات می‌تواند بسیار زیاد باشد و زندگی شما را مختل کند.

احساس بی ارزشی یا گناه

افسردگی می‌تواند بر همه چیز تأثیر منفی بگذارد، از جمله نگاه شما به خودتان. ممکن است خود را به شیوه‌های غیرجذاب و غیر واقعی تصور کنید، مانند احساس بی ارزشی.
همچنین ممکن است متوجه شوید که در کنار گذاشتن یک اشتباه گذشته مشکل داشته باشید و در نتیجه احساس گناه داشته باشید. ممکن است درگیر این «شکست‌ها» شوید، وقایع بی‌اهمیت را شخصی کنید، یا باور کنید که اشتباهات جزئی دلیلی بر عدم کفایت شماست.
یک مثال از این رابطه، رابطه‌ای است که پس از دعوای شما با شریک زندگی خود و گفتن چیزهای نه چندان خوشایند به پایان رسید. این می‌تواند باعث شود که خود را عامل جدایی بدانید در حالی که به طور بالقوه سایر مسائل را در رابطه خود نادیده می‌گیرید، مانند شریکی که سوء استفاده می‌کند یا یک ارتباط ضعیف.
احساس گناه بیش از حد، نامناسب و احساس بی ارزشی از علائم شایع اختلال افسردگی اساسی است. در برخی موارد، احساس گناه ممکن است به حدی شدید باشد که منجر به هذیان شود، که عبارت است از ناتوانی در دیدن چیزها به گونه ای که واقعاً هستند، بنابراین به باورهای نادرست نگاه می‌کنیم.

مشکل در تمرکز

هم اختلال افسردگی اساسی و هم اختلال افسردگی مداوم شامل مشکل در تمرکز و تصمیم گیری است. افراد مبتلا به افسردگی ممکن است این را در خود تشخیص دهند یا اطرافیانشان متوجه شوند که در تلاش برای تفکر واضح هستند.

این اثر به ویژه در افراد مسن دیده شده است. آنها ممکن است متوجه شوند که در پردازش سریع افکار مشکل دارند و علائم خود را به زوال شناختی نسبت می‌دهند.

افکار مکرر مرگ

افکار مکرر مرگ که فراتر از ترس از مردن است با اختلال افسردگی اساسی مرتبط است. یک فرد مبتلا به افسردگی شدید ممکن است به خودکشی فکر کند، اقدام به خودکشی کند یا برنامه خاصی برای خودکشی ایجاد کند.
مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری گزارش می‌دهد که سالانه بیش از نه میلیون بزرگسال آمریکایی افکار خودکشی دارند. علاوه بر این، این افکار برای افراد بین 18 تا 25 سال بیشتر است.

عوارض و بیماری های همراه

افسردگی بالینی یکی از شایع‌ترین عوارض گزارش شده توسط افراد مبتلا به بیماری‌ها و شرایط مزمن از جمله بیماری قلبی، سرطان، دیابت، چاقی و آرتریت است. اغلب، این بیماری‌ها باعث افسردگی می شود، به ویژه در افرادی که از نظر بیولوژیکی در برابر این اختلال آسیب پذیر هستند.

این غیر معمول نیست که افراد مبتلا به افسردگی همزمان با دو اختلال یا بیماری زندگی کنند. این به عنوان یک بیماری همراه شناخته می‌شود. به عنوان مثال، فردی که درد مزمن دارد ممکن است افسرده شود (و بالعکس).

به طور مشابه، اختلالات مصرف مواد و افسردگی اغلب با هم وجود دارند. فرد مبتلا به افسردگی ممکن است برای خوددرمانی به الکل روی بیاورد و اختلال مصرف الکل نیز می‌تواند باعث شود که فرد علائم افسردگی را تجربه کند.

در حالی که هیچ یک از این شرایط در واقع باعث دیگری نمی‌شوند، آن‌ها اغلب با هم وجود دارند و یک بیماری می‌تواند علائم دیگری را تشدید کند.

موارد زیر برخی از بیماری‌های مشترک رایج در افراد مبتلا به افسردگی بالینی است:

  • اختلالات اضطرابی
  • اختلال کمبود توجه و بیش فعالی (ADHD)
  • اختلالات طیف اوتیسم
  • درد مزمن
  • اختلالات خوردن و بدشکلی بدن
  • فیبرومیالژیا
  • میگرن
  • مالتیپل اسکلروزیس (MS)
  • سندرم روده تحریک پذیر (IBS)
  • اختلال وسواس جبری (OCD)
  • فوبیاها
  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
  • اختلالات خواب
  • اختلالات مصرف مواد
بیماری های ناشی از افسردگی بالینی

افسانه‌ها یا باورهای غلط درباره افسردگی بالینی

علی‌رغم تلاش‌های مداوم محققان، متخصصان روان و بیماران برای افزایش آگاهی، انگ همچنان برای افراد مبتلا به افسردگی وجود دارد و یک واقعیت است. این تا حدی به دلیل بسیاری از افسانه‌های مخرب موجود است.

این باورهای نادرست می‌تواند مانع از تشخیص علائم و نشانه‌های افسردگی یا دریافت کمک مورد نیاز افراد شود. در اینجا ما برخی از افسانه‌های رایج افسردگی را رد می‌کنیم.

شما می‌توانید "از آن عبور کنید."

تشخیص افسردگی به این معنی نیست که شما دیوانه یا ضعیف هستید. تقصیر شما نیست که به افسردگی مبتلا شده‌اید.

افسردگی توسط ترکیب پیچیده ای از عوامل، از جمله عدم تعادل انتقال دهنده‌های عصبی (مواد شیمیایی تنظیم کننده خلق و خو) در مغز شما ایجاد می‌شود. درست مانند افرادی که مبتلا به دیابت تشخیص داده شده اند و پانکراس آن‌ها نمی‌تواند انسولین بیشتری تولید کند، شما هم نمی‌توانید برای غلبه بر افسردگی “بیشتر تلاش کنید”. این یک بیماری واقعی است که نیاز به درمان مناسب دارد.

افسردگی فقط باعث علائم روانی می شود.

افسردگی قطعاً شامل علائم روانی مانند غم و اندوه، اضطراب، تحریک پذیری و ناامیدی است. اما علائم فیزیکی برای بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی نیز یک واقعیت است.
این می‌تواند شامل خستگی، بدن درد، سردرد و مشکلات گوارشی باشد. افراد مبتلا به افسردگی همچنین می‌توانند سیستم ایمنی ضعیف‌تری داشته باشند و به طور بالقوه آن‌ها را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به آخرین باگ یا ویروس قرار دهد.

باورهای غلط درباره افسردگی بالینی

فقط زنان افسرده می شوند.

افسردگی در افراد از هر نژاد، قومیت یا گروه اقتصادی و در هر سنی ممکن است رخ دهد. زنان تقریباً دو برابر مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند، اما هیئت منصفه هنوز در مورد اینکه چه میزان از این به دلیل گزارش و مراجعه زنان بیشتر از مردان است، نمی‌داند.

کودکان و نوجوانان نیز ممکن است در معرض خطر افسردگی باشند. متأسفانه، بسیاری از کودکان مبتلا به افسردگی درمان نمی‌شوند زیرا بزرگسالان علائم هشدار دهنده کودکان را تشخیص نمی‌دهند، که اغلب در مقایسه با بزرگسالان متفاوت است.

افسردگی قابل درمان نیست.

اگرچه افسردگی می‌تواند شما را ناامید کند، اما برای کسانی که به دنبال تشخیص هستند و از درمان پیروی می‌کنند، امید وجود دارد. در واقع، افسردگی یکی از قابل درمان ترین انواع بیماری روانی است که 80 تا 90 درصد از مردم به درمان پاسخ می‌دهند.
علاوه بر این، درمان فقط شامل مصرف دارو برای بقیه عمر نیست. تراپی و اصلاح شیوه زندگی نیز نقش کلیدی در مدیریت علائم و جلوگیری از عود دارد.

سخن آخر

یکی از خطرات افسردگی این است که علائم آن می‌تواند افراد را از کمک گرفتن باز دارد. اما اگر این علائم را در خود یا کسی که دوستش دارید مشاهده کردید، در صحبت با یک روانشناس یا روانپزشک تردید نکنید. افسردگی می‌تواند لذت کامل از زندگی را سخت کند، اما لازم نیست بی جهت رنج بکشید. ما در بنیاد روانشناختی ماروم همراه لحظات سخت زندگی شما هستیم.

شما تا به الان چند مورد از این تفکرات و باورهای غلط را شنیده‌اید؟ درباره آنها با ماروم صحبت کنید.
حال خوب و آروم با ماروم
درخواست مشاوره

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *