تفاوت اصلی بین انضباط و تنبیه کودک در این است که انضباط به کودکان یک رفتار جدید آموزش میدهد در حالی که تنبیه به کودکان رفتار جدیدی را با استفاده از ترس آموزش میدهد. نظم و انضباط کودک میتواند ناامید کننده، دلسرد کننده و خسته کننده باشد. این یکی از رایجترین و سختترین چالشهای والدین است. اما بین انضباط و تنبیه کودک تفاوت وجود دارد.
آیا تا به حال فکر کردهاید چگونه میتوانیم بچهها را بدون استفاده از تنبیه کودک، تنبیه کنیم؟ همانطور که مشخص است، در روانشناسی استفاده از تنبیه کودک تنها راه و راه خوبی برای تربیت موفقیت آمیز کودک نیست. نظم و انضباط عبارت است از آموزش دادن به کسی که مطابق با قوانین یا آیین نامه رفتاری، رفتار کند تا بتواند رفتار مطلوب آینده را اتخاذ کند.
تنبیه کودک عبارت است از تحمیل رنج به کسی برای رفتار گذشتهاش. بسیاری از مردم تنبیه و انضباط را به جای هم استفاده میکنند. اما آنها مترادف نیستند. انضباط و تنبیه یک چیز نیستند. واژه دیسیپلین از لاتین disciplina (تدریس، یادگیری یا آموزش) و discipulus (شاگرد) گرفته شده است. انضباط به معنای آموزش دادن است. آموزش، نشان دادن و توضیح چگونگی انجام کاری است. برای تدریس نیازی به تنبیه کودک نیست. اما تفاوت بین تنبیه و انضباط عمیقتر از معنای کلمات است. همچنین در نحوه واکنش مغز کودک به آنها تفاوت وجود دارد. تنبیه فقط از نظر فلسفی بد نیست، در واقع برای مغز مضر است. خوشبختانه راههای مؤثرتری وجود دارد که یکی از آنها نظم و انضباط مثبت است.
در این مقاله بررسی خواهیم کرد که تنبیه کودک چه اثراتی دارد و چگونه انضباط مثبت میتواند به والدین کمک کند تا روابط مثبتی با فرزندان خود ایجاد کنند و مهارتهایی مانند مسئولیت پذیری و… را آموزش دهند.
فهرست مطالب
آیا روش سالم برای تنبیه کودک وجود دارد؟
تنبیه، انضباط اجباری مبتنی بر ترس است و ترس مکرر برای مغز خوب نیست. موضوع اینجاست که کودکان خردسال، به ویژه کودکان نوپا و پیش دبستانی، کنجکاو هستند. آنها جاه طلب و نترس هستند. آنها چیز زیادی در مورد ایمنی نمیدانند. آنها نمیدانند که چرا انتظار میرود رفتار خاصی داشته باشند. آنها به خوبی از استدلال پیروی نمیکنند. بنابراین، بسیاری از والدین برای تنبیه کودک به استفاده از ترس یا اقدامات اجباری مانند تنبیه بدنی، وقت استراحت یا سرزنش متوسل میشوند. بچهها خیلی به دردسر میافتند و به همین دلیل در این خانهها، ترس از تنبیه، بچهها را به شدت تهدید میکند.
توجه داشته باشید که فقط تنبیه کودک نیست که میتواند باعث ترس شود. تهدید به تنبیه کودک هم میتواند باعث ایجاد ترس در کودکان شود. این والدین امیدوارند که ترس باعث شود فرزندانشان رفتار نامطلوب را ترک کنند و رفتار مطلوب را اتخاذ کنند. حتی با بهترین روش های تنبیه کودک این هدف بدون عواقب، عملی نخواهد شد.
تنبیه کودک و آسیب به مغز
ترس مکرر واقعاً میتواند مغز کودک را به روشهای غیرمنتظرهای آسیب بزند. این نوع از حافظه شرطی شده با ترس چیزی است که زمینهساز اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD در مراحل بعدی زندگی است. برای والدین، تنبیه شدید ممکن است وضعیت مرگ و زندگی نباشد که منجر به ترس شدید شود. اگر ضربه خوردیم یا فریاد زدیم، ممکن است بتوانیم به سرعت بهبود پیدا کنیم. میتوانیم حواس خود را با فعالیتهای دیگر پرت کنیم یا دیگر آن شخص را نبینیم؛ چرا که دنیای ما پر از گزینه است.
اما برای کودکان، به خصوص کوچکترها، والدین تمام دنیای آنها هستند. والدین تامینکنندگان اصلی یا انحصاری غذا، ایمنی و سایر نیازها هستند. کودکان در انتخاب مراقب خود چارهای ندارند. موضوع درباره بقا، زندگی یا مرگ است و فراموش نکنیم، از منظر یک کودک، بزرگسالان از نظر فیزیکی بسیار بزرگ هستند، تقریباً مانند غولها. برای کودکان، رفتار خشن توسط مراقبین میتواند شبیه به یک تجربه تهدید کننده زندگی باشد. هنگامی که ترس به طور مکرر نشان داده میشود، سطح بالای مزمن هورمون استرس در دراز مدت باعث مشکلات سلامتی جدی برای کودک میشود مانند کوچک شدن مغز که منجر به مشکلات حافظه و یادگیری، سرکوب سیستم ایمنی، فشار خون بالا، افسردگی و اختلال اضطراب.
بینظمی هیجانی و تنبیه کودک
ترس تنها احساسی نیست که میتواند باعث قطع ارتباط مغز متفکر ما شود، استرس نیز میتواند. از آنجایی که کودکی که اغلب تنبیه میشود (یا تهدید به تنبیه میشود) دائماً در وضعیت هشدار قرار دارد، واکنش جنگ یا گریز کودک به راحتی شروع میشود، حتی زمانی که با ناامیدی خفیف مواجه میشود. وقتی این اتفاق میافتد، مغز عاطفی بدون مشارکت مغز متفکر مسئول میشود. کودک میتواند با رفتار کردن یا طغیانهای غیرقابل کنترل واکنش عاطفی نشان دهد. آنها نمیتوانند به مغز متفکر خود دسترسی پیدا کنند. آنها نمیتوانند به طور موثر احساسات خود را تنظیم کنند. در واقع، مطالعات نشان میدهد که تنبیه کودک باعث رنج و عذاب در کودکان میشود که تنظیم عاطفی ضعیفتر و رفتار پرخاشگرانه تکانشی بیشتر را به دنبال دارد. تنظیم هیجانی و خودکنترلی برخی از مهمترین مهارتهایی است که کودکان خردسال باید بیاموزند. تأثیر والدین بر توانایی کودک برای کسب آن مهارتها بسیار مهم است.
آشنایی با انواع روش تنبیه کودک
به طور کلی تنبیه به دو شکل کلی وجود دارد:
- تنبیه مثبت: ارائه محرکی ناخوشایند برای حذف رفتار غلط است که شامل تنبیه بدنی و داد زدن و… میشود.
- تنبیه منفی یا همان محروم کردن: شامل حذف محرکی خوشایند برای حذف رفتار غلط است مانند خاموش کردن تلویزیون و اجازه ندادن به کودک برای تماشای برنامه مورد علاقهاش
حتی در صورتی که روشهای دیگر مؤثر نباشد که البته بعید است و بیشتر عدم صبوری والدین عامل عدم موفقیت در حذف رفتار غلط است، اما تنبیه مناسب کودکان از نظر روانشناسی قطعاً تنبیه مثبت نخواهد بود. در صورت ضرورت تنبیه منفی یعنی حذف محرک خوشایند برای تنبیه کودک میتواند به کار برده شود. در مورد تنبیه منفی نیز باید مجازات با رفتار بد تناسب داشته و عادلانه باشد.
چگونه فرزند خود را به روشی هوشمندانه و سالم تربیت کنم؟
انضباط مثبت برای سلامت روانی و جسمی بهتر و کودکی شاد لازم است. والدین معمولاً در تلاش هستند تا در شرایط سخت مانند یک کودک نوپا که جیغ میکشد یا یک نوجوان عصبانی، عملی درست انجام دهند. کنترل خلق و خوی در این شرایط دشوار است. هیچ پدر و مادری دوست ندارد در چنین موقعیتی قرار بگیرد و نکته اصلی این است که فریاد زدن و خشونت فیزیکی و اغلب تنبیه کودک هرگز کمکی نمیکند. والدین نمیخواهند فریاد بزنند یا بچههایشان را بزنند. آنهایی هم که این رفتار غلط را دارند احتمالاً به دلیل استرس و ندانستن راههای دیگر است.
فریاد زدن و کتک زدن قطعاً جواب نمیدهد و در درازمدت میتواند آسیب بیشتری نسبت به فایده داشته باشد. فریاد زدن و کتک زدن مکرر حتی میتواند بر کل زندگی کودک تأثیر منفی بگذارد. استرس سمی حاصل از این برخوردها، میتواند منجر به پیامدهای منفی زیادی مانند احتمال ترک تحصیل، افسردگی، مصرف مواد مخدر، خودکشی و بیماریهای قلبی شود. به جای تنبیه کودک و آنچه نباید انجام داد، رویکرد انضباط مثبت بر ایجاد یک رابطه سالم با فرزند شما و تعیین انتظارات در مورد رفتار تأکید میکند. این شیوهها در مقایسه با تنبیه کودک حتی حس بهتری برای والدین ایجاد میکند. خبر خوب این است که این رویکرد برای همه والدین کار میکند. در ادامه نحوه شروع آمده است:
1. برنامهریزی یک به یک
این مرحله برای ایجاد هر رابطه خوب و حتی صمیمی با فرزندانتان مهم است. میتواند 20 دقیقه در روز باشد یا حتی 5 دقیقه. میتوانید آن را با چیزی مانند شستن ظروف با هم ترکیب کنید. آنچه واقعاً مهم است این است که روی فرزندتان تمرکز کنید. بنابراین، شما تلویزیون خود را خاموش میکنید، تلفن خود را خاموش میکنید و فقط شما و فرزندتان هستید.
2. نکات مثبت را تحسین کنید.
ما به عنوان والدین اغلب بر رفتار بد فرزندانمان تمرکز میکنیم و آن را مطرح میکنیم و به همین دلیل هم تنبیه کودک را انتخاب میکنیم. کودکان ممکن است این را به عنوان راهی برای جلب توجه شما بدانند و رفتار بد را به جای توقف آن، تداوم بخشند. بچهها با تمجید رشد میکنند. این باعث میشود آنها احساس دوست داشتنی بودن و خاص بودن کنند. باید مراقب زمانی که آنها کار خوبی انجام میدهند، باشید و آنها را تحسین کنید. حتی اگر این کار رفتاری پنج دقیقهای مثلا در برخورد با خواهر و برادر باشد.
3. انتظارات روشنی را تعیین کنید.
به فرزندتان دقیقاً بگویید که میخواهید چه کاری انجام دهد به جای اینکه بگویید کاری را نکند. وقتی از کودک میخواهید که مثلا بلند حرف نزند یا خوب باشد، لزوماً نمیداند که باید چه کار کند. این توضیح برای کودک اصلاً روشن نیست.
دستورالعملهای واضحی مانند «لطفاً همه اسباببازیهای خود را بردارید و آنها را در جعبه قرار دهید» انتظارات واضحی را ایجاد میکند و احتمال انجام کاری را که شما میخواهید، افزایش میدهد. اما تعیین انتظارات واقع بینانه مهم است. درخواست از آنها برای ساکت ماندن برای یک روز کامل قطعاً به اندازه درخواست 10 دقیقه سکوت در حین تماس تلفنی قابل کنترل نیست. شما میدانید فرزندتان چه تواناییهایی دارد. اما اگر غیرممکن را بخواهید، شکست خواهند خورد.
4. با خلاقیت حواس را پرت کنید.
وقتی فرزندتان سخت است، منحرف کردن حواس او با فعالیت مثبتتر میتواند یک استراتژی مفید باشد. با تغییر موضوع، معرفی یک بازی، هدایت آنها به اتاق دیگر یا رفتن به پیاده روی، میتوانید با موفقیت انرژی آنها را به سمت رفتار مثبت منحرف کنید. زمان بندی نیز بسیار مهم است. حواس پرتی همچنین در مورد تشخیص زمانی است که مسألهای ناخوشایند در شرف وقوع است. توجه داشتن به زمانی که کودک شما شروع به بیقراری، تحریکپذیری یا آزرده شدن میکند، یا زمانی که دو خواهر و برادر به یک اسباب بازی نگاه میکنند، میتواند به پیشبینی موقعیت احتمالی قبل از اتفاق کمک کند.
5. از پیامدهای ملایم استفاده کنید.
بخشی مهمی از بزرگ شدن یاد گرفتن است. احتمال خطا هم قطعاً وجود دارد. تعریف این امر برای فرزندتان یک فرآیند ساده است که ضمن آموزش مسئولیتپذیری، رفتار بهتری را تشویق میکند. با توضیح عواقب رفتار بد به فرزندتان فرصت دهید تا کار درست را انجام دهد. به عنوان مثال، اگر میخواهید فرزندتان دست از خط خطی کردن روی دیوارها بردارد، میتوانید به او بگویید که دست از کار بکشد وگرنه به زمان بازی او پایان میدهید. این به آنها هشدار و فرصتی برای تغییر رفتارشان میدهد. اگر متوقف نشدند، عواقب را با آرامش و بدون نشان دادن عصبانیت دنبال کنید. اگر رفتار بد متوقف شد، تحسینش کنید. کاری که شما انجام میدهید ایجاد یک حلقه بازخورد مثبت برای فرزندتان است. ثابت بودن یک عامل کلیدی در فرزندپروری مثبت است، به همین دلیل، دنبال کردن پیامدهای رفتار بد مهم است.
تعامل با کودکان و نوجوانان
میتوانید عبارات کودکان کوچکتر را کپی کنید، قاشقها را به گلدانها بکوبید یا با هم آواز بخوانید. تحقیقات شگفت انگیزی وجود دارد که نشان میدهد بازی با فرزندان شما رشد مغز آنها را تقویت میکند. مانند بچههای کوچکتر، نوجوانان نیز به دنبال تمجید هستند و میخواهند آنها را خوب تصور کنید. زمان یک به یک هنوز برای آنها مهم است. آنها دوست دارند که با آنها در اتاق برقصید یا در مورد خواننده مورد علاقهشان صحبت کنید، این یک راه موثر برای ایجاد رابطه بر اساس شرایط آنها است. در حالی که انتظارات را تعیین میکنید، از آنها بخواهید که در ایجاد برخی از قوانین کمک کنند. کنار هم بنشینید و سعی کنید در مورد بایدها و نبایدهای خانه به توافق برسید. آنها همچنین میتوانند به تصمیمگیری در مورد پیامدهای رفتار غیرقابل قبول، کمک کنند. درگیر شدن در این فرآیند به آنها کمک میکند تا بدانند که در حال تبدیل شدن به فردی مستقل هستند.
سخن پایانی
یادتان باشد هیچ بچه بدی وجود ندارد، فقط رفتار بد وجود دارد. ایجاد ترس و دلهره در کودک اصلاً توصیه نمیشود و امروزه از طریق بازی درمانی بسیاری از مشکلات و رفتارهای کودکان قابل حل است. ما در بنیاد روانشناسی ماروم افتخار همکاری با متخصصین با تجربهای در حوزه روانشناسی کودک داریم. در صورت نیاز حتماً با مجموعه ما در ارتباط باشید.
معرفی نویسنده: پریسا ایازی
من کارشناسی روانشناسی بالینی و کارشناسی ارشد رو روانشناسی عمومی خوندم. علاقمند به حوزه مدیریت استرس و مراقبه هستم.
حدود ۱۵ سال سابقه کار در زمینه آموزش و کاربرد انواع تکنیکهای ریلکسیشن،مدیتیشن و مایندفولنس دارم.
در حال حاضر به عنوان درمانگر در زمینههای درمان انواع اختلالات اضطرابی، مشاوره نوجوان و بهبود روابط والدین و فرزند، مشاوره پیش از ازدواج فعال هستم.
No comment