وقتی دوستی از تجربه استرسزا رنج میبرد، ما میخواهیم به گونهای دلسوزی کنیم که هم مفید و هم حمایت کننده باشد، چه یک مشکل جسمی، مانند یک مشکل سلامتی، یا یک مشکل عاطفی، مانند جدایی از یک شریک زندگی عاشقانه باشد. همدل بودن و همدردی شبیه هم هستند، اما در اینکه چگونه میتوانند احساسی را در فردی که رنج میکشد ایجاد کنند، متفاوت هستند.
همدل بودن حسی است که شما میتوانید احساسات دیگران را درک کرده و به اشتراک بگذارید. این تجربه «مشترک» میتواند درک عمیقی ایجاد کند، زیرا شما سعی میکنید بدانید «راه رفتن در کفشهای طرف مقابل» چگونه است. فرض کنید مادر دوستتان بر اثر سرطان درگذشته در چنین شرایطی چون متوفی را میشناسید ممکن است با دوست خود احساس همدردی کنید زیرا شما هم احساس تنهایی میکنید و به یاد میآورید که چگونه برای ماهها یا بیشتر احساس میکردید که خلاء بزرگی در قلب و زندگی خود دارید. به دلیل تجربه مشترک، ممکن است بدانید که دیگری چه احساسی دارد، بنابراین میتوانید واقعاً با احساس پوچی و از دست دادن مطلق وی همراهی کنید. حتی اگر هرگز آنچه را که دوستتان تجربه میکند تجربه نکردهاید، باز هم میتوانید با قرار دادن ذهنی یا عاطفی خود در «جایگاه او» احساس همدردی یا هم حسی کنید که البته مثل همدل بودن مفید نیست.
متأسفانه در عصر دیجیتال حاضر کمتر احتمال دارد که همدل باشیم و بیشتر خودشیفتهایم. بنابراین ما باید کارهای زیادی انجام دهیم تا ابزار همدلی خود را دوباره به حرکت در آوریم. در این مقاله شما با همدلی و تفاوت آن با همدردی بیشتر آشنا خواهید شد.
فهرست مطالب
تفاوت همدلی و همدردی
شفقت بیشتر یک نگرش است، یک روش فکر، تمایل به مراقبت از دیگران و انسانیت است، حتی از راه دور. شفقت ممکن است فراتر از یک فرد به طور بالقوه به تودههای مردم با یک بیماری، تجربه یا سختی خاص برسد. اگرچه شفقت به طور کلی برای ما و دیگران خوب است، کارکنان بهداشتی، پرستاران و سایر پرسنل خدماتی ممکن است گاهی اوقات از خستگی شفقت رنج ببرند، زیرا مراقبت از دیگران، از نظر احساسی یا جسمی، میتواند خستهکننده باشد و میتواند به رفاه آنها آسیب برساند.
همدل بودن به دلیل درک عمیقی که از به اشتراک گذاشتن یک تجربه عاطفی ناشی میشود، یک ارتباط یک به یک است. همدردی احساس غم و اندوه یا ترحم است که برای شخص دیگری احساس میشود و شفقت یک احساس گستردهتر از مراقبت از جهان به طور کلی است.
- همدردی واکنشی است به بدبختی دیگران.
- همدلی یعنی به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران.
- شفقت بیشتر از همدلی ساده درگیر است، زیرا شامل تمایل فعال برای تسکین درد و رنج شخص دیگر است.
همدل بودن و همدردی اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، اما همانطور که اشاره شد یکسان نیستند.
 
													چگونه همدلی کنیم؟
همدل بودن را میتوان به عنوان توانایی یک فرد برای تشخیص و به اشتراک گذاشتن احساسات یک شخص دیگر، تعریف کرد، که شامل، اول، دیدن موقعیت شخص دیگری از دیدگاه او، و دوم، به اشتراک گذاشتن احساسات او است.
برای اینکه بتوانیم در دیدگاه شخص دیگری سهیم باشیم، باید بیشتر از اینکه خود را در موقعیت او قرار دهیم، خود را مانند او تصور کنیم. ما نمیتوانیم با یک احساس انتزاعی یا جدایی همدلی کنیم. برای همدلی با یک فرد خاص، باید حداقل اطلاعاتی در مورد اینکه او کیست و چه کاری انجام میدهد یا تلاش میکند، داشته باشم.
همدلی در روانشناسی
- ترحم احساس ناراحتی در پریشانی یک فرد دیگر است و اغلب مضامین پدرانه یا تحقیرآمیز دارد. به نظر فردی که ترحم میکند فرد آسیب دیده مستحق مصیبت خود نیست و علاوه بر آن قادر به جلوگیری، معکوس کردن یا واژگونی آن نیست. ترحم کمتر از همدلی، همدردی یا شفقت درگیر است.
- همدردی احساس مراقبت و نگرانی برای کسی، اغلب نزدیکان، همراه با آرزوی دیدن او در شرایط بهتر یا شادتر است. در مقایسه با ترحم، همدردی حاکی از احساس بیشتر همراه با مشارکت شخصی عمیقتر است. با این حال، همدردی، بر خلاف همدلی، شامل دیدگاه مشترک یا احساسات مشترک نیست و در حالی که حالات چهره همدردی نشاندهنده مراقبت و نگرانی است، آنها ناراحتی مشترک را منتقل نمیکنند. همدردی و همدل بودن اغلب به یکدیگر منجر میشود، اما نه همیشه. همدردی را باید از خیرخواهی که نگرش بسیار بیطرفانهتر است، متمایز کرد.
- شفقت، با میل فعال برای کاهش درد و رنج دیگری مرتبط است. با همدلی، احساسات فرد به اشتراک گذاشته میشود. با شفقت نه تنها احساسات به اشتراک گذاشته میشود، بلکه آنها را به یک تجربه جهانی و متعالی ارتقا می دهد. شفقت، که بر همدل بودن بنا میشود، یکی از محرکهای اصلی نوع دوستی است.
- اما همدلی چیست؟ همدل بودن توانایی تشخیص، درک و به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات یک شخص دیگر یا حتی حیوان است. ایجاد همدلی برای ایجاد روابط و رفتار دلسوزانه بسیار مهم است. همدل بودن شامل تجربه دیدگاه شخص دیگری است و رفتارهای اجتماعی یا کمکی را که از درون سرچشمه میگیرد، امکان پذیر میکند.
توسعه همدل بودن و اهمیت همدلی و همدردی
ابراز همدلی به ما کمک میکند تا با دیگران همکاری کنیم، دوستی بسازیم، تصمیمات اخلاقی بگیریم و وقتی میبینیم دیگران مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، مداخله کنیم. انسانها در دوران کودکی شروع به نشان دادن علائم همدلی میکنند و این ویژگی به طور پیوسته در دوران کودکی و نوجوانی رشد میکند. با این حال، بیشتر مردم احتمالاً نسبت به افرادی مانند خودشان احساس همدل بودن بیشتری دارند و ممکن است نسبت به کسانی که خارج از خانواده، جامعه، قومیت یا نژادشان نیستند احساس همدلی بیشتری کنند.
همدل بودن به ما کمک میکند با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به آنها کمک کنیم، اما مانند سایر ویژگیها، ممکن است با یک انگیزه خودخواهانه تکامل یافته باشد: استفاده از دیگران به عنوان یک «آنتن اجتماعی» برای کمک به تشخیص خطر. از منظر تکاملی، ایجاد یک مدل ذهنی از قصد شخص دیگر بسیار مهم است بنابراین ایجاد حساسیت نسبت به سیگنالهای دیگران میتواند نجات بخش باشد.
آیا میتوانیم همدلی خود را افزایش دهیم؟
محققان بر این باورند که افراد میتوانند همدل بودن را پرورش دهند و در اولویت قرار دهند. افرادی که زمان بیشتری را با دیگران سپری میکنند، تمایل دارند که دیدگاه همدلانهتری نسبت به دیگران اتخاذ کنند. تحقیقات دیگر نشان میدهد که خواندن رمان میتواند به تقویت توانایی قرار دادن خود در جای دیگران کمک کند. همچنین ثابت شده است که مدیتیشن به پرورش حالات مغزی کمک میکند که همدلی را افزایش میدهد. در مورد کودکان استدلال پیشرفتهتر در مورد افکار دیگران در حدود سن 5 یا 6 سالگی ایجاد میشود و تحقیقات نشان میدهد، والدینی که همدلی میکنند و الگو این رفتار هستند، فرزندان همدلتر تربیت میکنند.
نورونهای آینهای و همدل بودن
 
													برخی از دانشمندان علوم اعصاب مفهوم “نرونهای آینهای” را به عنوان منبع احتمالی همدل بودن با دیگران مطرح کردهاند. این نورونها، طبق نظریات، ظرفیت نمایش، خواندن و تقلید سیگنالهای احساسی را از طریق حالات چهره و سایر اشکال زبان بدن افزایش میدهند و به دنبال آن همدل بودن را افزایش میدهند. اما اینکه آیا نورونهای آینهای واقعاً در انسان به این روش عمل میکنند موضوع بحث علمی است و برخی از دانشمندان وجود آنها را زیر سؤال میبرند.
همدلی در روابط
توانایی انتقال حمایت از یک شریک یا دوست برای ایجاد روابط مثبت بسیار مهم است. همدلی ما را قادر میسازد تا با شخص دیگری رابطه برقرار کنیم، به او این احساس را بدهیم که شنیده میشود. توانایی همدلانه برای در نظر گرفتن وضعیت شناختی یک فرد دیگر و دیدن مشکل از دریچه چشمان او، میتواند ارتباط را بیشتر تقویت کند. در روابط سالم، مردم از شریک زندگی خود انتظار دارند که وقتی با سختیها یا مشکلات شخصی مواجه میشوند، با آنها همدلی کنند و فقدان حس همدلی عاملی مهم در سرد شدن روابط است، اما توانایی همدلی با یک شریک در زمانهای خوب هم حداقل به همان اندازه مهم است. در یک مطالعه، نشان داده شد همدلی برای احساسات مثبت یک شریک، پنج برابر بیشتر از همدل بودن با احساسات منفی او برای رضایت از رابطه مفید بوده است.
آیا افراد خودشیفته میتوانند همدل باشند؟
افرادی که دارای خودشیفتگی بالا هستند یا دارای اختلال شخصیت خودشیفته هستند، میتوانند همدل بودن و حتی شفقت از خود نشان دهند. با این حال، این توانایی فقط کمی پیش میرود، زیرا در نهایت نیازهای خود آنها در اولویت قرار میگیرند. برخی از محققان بر این باورند که خودشیفتهها میتوانند با ایجاد شفقت بیشتر نسبت به خود، همدلی بیشتری ایجاد کنند، زیرا شفقت به خود احساس امنیت و ارزش خود را افزایش میدهد و در نتیجه آنها را قادر به شنیدن دیگران میکند.
 
													جنبه منفی همدل بودن
قرار دادن خود به جای دیگران میتواند مفید باشد، اما زمانی که به حالت پیشفرض در ارتباط با دیگران تبدیل میشود، میتواند فرد را نسبت به نیازهای خود کور کند و حتی او را در برابر کسانی که از وی سوء استفاده میکنند آسیبپذیر کند. نحوه همدلی با دیگران و حفظ تعادل در این مورد بسیار اهمیت دارد.
افرادی که به طور منظم احساسات و دیدگاههای دیگران را بالاتر از احساسات خود قرار میدهند، ممکن است احساس پوچی یا بیگانگی را تجربه کنند و دچار اضطراب عمومی یا افسردگی در سطح پایین شوند.
سخن پایانی
برخی از نظرسنجیها نشان میدهند که همدل بودن در بیشتر کشورها رو به کاهش است، یافتههایی که والدین، مدارس و جوامع را تشویق میکند تا از برنامههایی حمایت کنند که به افراد در هر سنی کمک میکند تا توانایی خود را برای راه رفتن در کفش یکدیگر حفظ کنند. همدل بودن با دیگران و همراهی با آنها در گذر از مشکلات زندگی یک مهارت است و در بهبود روابط و برقراری صمیمیت نقش بسزایی دارد. شما میتوانید با کمک گرفتن از یک روانشناس در جهت بهبود توانایی همدل بودن در خود و یا فرزندتان حرکت کنید. ماروم در این مسیر شما را همراهی خواهد کرد.
 
				معرفی نویسنده: پریسا ایازی
من کارشناسی روانشناسی بالینی و کارشناسی ارشد رو روانشناسی عمومی خوندم. علاقمند به حوزه مدیریت استرس و مراقبه هستم.
حدود ۱۵ سال سابقه کار در زمینه آموزش و کاربرد انواع تکنیکهای ریلکسیشن،مدیتیشن و مایندفولنس دارم.
در حال حاضر به عنوان درمانگر در زمینههای درمان انواع اختلالات اضطرابی، مشاوره نوجوان و بهبود روابط والدین و فرزند، مشاوره پیش از ازدواج فعال هستم.






No comment