جالب است! نه؟ مگر ذهن ما اتاق است که برایش پنجره نصب کنیم؟! دکتر مایزل[1]در کتاب بازسازی ذهن، در این خصوص نکات زیادی را توضیح میدهد. او معتقد است که ما نه تنها میتوانیم چیزی که دربارهی آن فکر میکنیم را تغییر دهیم، بلکه حتی میتوانیم شیوهی تفکرمان را نیز عوض کنیم. احتمالاً بپرسید مگر میشود؟
به عقیدهی دکتر، این کار به آسانی اتفاق میافتد! فقط کافی است با دقت، ذهنتان را همانند اتاقی بدانید که نیاز به تغییر دکوراسیون و بازسازی دارد و این کار را با علاقه انجام دهید! آن وقت است که متوجه خواهید شد این تکنیک چقدر مؤثر و در عین حال جذاب است.
[1] Eric R. Maisel
نکات کلیدی این مقاله:
- بازسازی و تغییر ذهن و افکارتان، تحت کنترل خود شماست!
- تصویر سازی و مجسم کردن، به شما کمک میکند تا ذهنتان را از نو بسازید.
- یکی از مهمترین تصویرهایی که باید بسازید این است که برای اتاقک ذهنتان، پنجره بسازید!
اتاق ذهنت رو بازسازی کن
شما خیلی وقت است که در اتاق ذهنتان زندگی میکنید، دربارهی یک سری مسائل فکر کردهاید، عقاید ثابتی را تکرار کردید و آسیبها و خاطرات تلخی را دائماً مرور نمودید. الان دیگر وقت آن رسیده که پنجرهی ذهنتان را باز کنید و اجازه دهید، نسیم پاک کننده، از راه برسد!
این نسیم قرار است هوای آلودهی نگرانی و ناامیدی را پاکیزه کند و ذهنتان را از تمامی افکاری که به درد شما نمیخورد، پاک نماید. اما فراموش نکنید که قبل از اینکه بخواهید این پنجره را باز کنید، باید آن را نصب نمایید! بیایید همین الان شروع کنیم و در لحظه تصویرش را تجسم نماییم. چشمانتان را ببندید، اتاق ذهنتان را تصور کنید، اگر نمیتوانید آن را دقیق و با جزئیات تصور کنید، نگران نباشید. مهم این است یک تصویر کلی از آن را برای خود ترسیم کنید.
در ادامه، با پیش رفتن در مراحل، جزئیات تصویر برای شما روشنتر خواهد شد. در ابتدای مسیر، فقط نیاز است که آن را با تمام وجود حس کنید. میتوانید خفه بودن و تاریکیاش را حس کنید؟ هوای گرفتهی آن را حس کردید؟ حالا یکی از دیوارها را بردارید و دو جفت پنجرهی زیبا را جایگزین کنید. هر نوع پنجرهای که دوست دارید، منظرهی روبروی شما چیست؟ چه نوع پنجرهای انتخاب کردید؟ چه میبینید؟
دکتر مایزل اینطور میگوید: من و همسرم، طبقه همکف یک آپارتمان در پاریس را برای مدتی اجاره کردیم. در اتاق نشیمن، یک جفت پنجرهی مرتفع وجود داشت که رو به خیابانهای آرام و بی نظیر پاریس باز میشد. روزی کنار همسرم پشت میز، روبه این منظرهی زیبا نشسته بودیم و قدم زدن عابران پیاده را تماشا میکردیم. قهوه و پیراشکی میخوردیم و دنیا را زیر نظر داشتیم!
بگذارید بگویم که پنجرههای ذهن من، شبیه به همین پنجرههای مرتفع، هستند. شما چه نوع پنجرهای را ترجیح میدهید؟ پنجرهای رو به خیابان اصلی، با صدای موسیقی نوازندههای خیابانی؟ پنجرههای قدیمی و رنگ و رو رفته، که رو به برکهای آرام گشوده میشوند؟ یا پنجرههای عجیب و غریبی که منظرهی کویر را به نمایش میگذارند؟ شاید هم پنجرههای کوچکی که صدای امواج دریا را منتقل میکنند و رو به دریا هستند؟ تا دیر نشده پنجرهی خود را انتخاب کنید.
پنجره ذهنتان را باز کنید
حالا وقت آن رسیده که پنجره را کاملاً باز کنید. آیا اتاق ذهن شما مثل همهی اتاقهای معمولی است؟ پر از شلوغی و بی نظمی، یک جایی که پر از نگرانی است؟ شاید هم پر از رمز و راز باشد، رازهایی از دیگران و یا حتی رازهایی دربارهی خودتان که هیچ کس از آنها خبر ندارد.
گاهی نیز این اتاق تاریک، مملو از افکار مرگبار، توهینهای فراموش نشده، انگیزههای مخرب و عجیب و غریب و گرد و غبار خاطرات قدیمی میباشد. این در واقع همان حال و هوا، نور کم سو و اکسیژن اندکی است که در این اتاق قرار دارد. حال شما باید این فضای تاریک را به اتاقی روشن و خوش آب و هوا تبدیل کنید. چگونه؟ با گشودن پنجرههای ذهنتان. وقت آن است که این پنجره را باز کنید و همهی آن تاریکیها را محو نمایید. به محض گشودن پنجرهی ذهن، نسیم آرامش را وارد فضای ذهنتان میکنید و اضطرابتان کاهش مییابد و راهی برای رهایی از غم و اندوه خواهید یافت.
شما گرد کهنه را از اتاق ذهنتان میزدایید و زندگی تکراری را تغییر میدهید و از شر افکار تکرارشوندهی خود رها میشوید. شما باید خروج حسرتها، غم و ناامیدی را از این پنجره تصور کنید و به دنبال آرامش، راه را برای نسیم نوازشدهنده، باز کنید. با وجود این تصویر سازی، دیگر نیاز به کارهایی که قبلتر برای به دست آوردن آرامش انجام میدادید، نخواهید داشت. شک نکنید که با بازسازی اتاق ذهنتان، درست شبیه به وقتی که ابرها میروند و خورشید به زمین میتابد، زندگی شما نیز به سمت تغییرات مثبت، حرکت خواهد کرد و اثرات مطلوب آن را شاهد خواهید بود.
ذهن خود را در دست بگیرید
اجازه دهید یادی کنیم از این عبارت مشهور بوداییها: ذهن خود را در دست بگیرید! علاوه بر این اگر قدرت ذهن ثابت شده نبود، درمانگران شناختی نمیتوانستند در درمان، آن را هدف قرار دهند. به این معنا که درمانگران شناختی، با در نظر داشتن قدرت ذهن ، از تکنیکهایی مثل توقف تفکر، جایگزینسازی تفکر و … استفاده میکنند. اما تصویر سازی ذهنی و اضافه کردن پنجرهها و باز کردن آنها، کار آسانتری است. فقط کافی است چند لحظه زمان بگذارید و اتاق ذهنتان را با نورهای شادی و نسیم آرام، تصور کنید. فقط کافی است خود را آنجا تصور کنید، بدون دغدغه برای انجام کاری یا فکر کردن به چیزی. فقط پنجرهها را باز کنید و اجازه بدهید نسیم دل انگیز، صورتتان را لمس کند و در اتاق ذهنتان حرکت نماید.
دکتر مایزل از تجربهی خودش اینطور میگوید: من وقتی برای اتاق ذهنم پنجره نصب کردم و آن را گشودم، مزایای بسیار زیاد و شگفتانگیزی دریافت کردم. عشق بیشتری را احساس کردم و آرامتر بودم. احساس میکردم با جزئیات بیشتر و شفافتر میتوانم فکر کنم. من تعداد زیادی از کتابهایم را نگارش کردم و کاملاً میدانستم برای نوشتن یک کتاب، چه مواردی نیاز است. چیزی فراتر از رهایی! لذت بردن از هوا، نسیم آرام و آسمان آبی! اینها تمام آن چیزی بود که به من کمک میکرد تا کتابهایم را بنویسم. شاید هم تاب خوردن بر رویاهایم، به من کمک میکرد تا تمرکز کنم و بنویسم! یا حتی خیره شدن به دریای روبرو؟!
بگذارید بیشتر برایتان بگویم! شنیدن هم آوازی نسیم با صدای پرندهها، در عصر یک روز تابستان، قطعاً خلاقیت مرا بیشتر میکرد. میدانید، جالب اینجاست که من میتوانم همهی اینها را باهم داشته باشم و تنها کاری که لازم است انجام دهم این است که سری به اتاق ذهنم بزنم و پنجرههایش را باز کنم.
بیاید با نسیم آرام همراه شویم و درست فکر کنیم. وقت آن نیست تا افکار آلوده را از بین ببریم و حصار تاریک آنها رها شویم؟ نباید دست خود را بگیرید و به او در این مسیر کمک کنید؟ به یکی از افکار ناکارآمدی که همیشه در ذهنتان هست توجه کنید. مثلاً این فکر که “من اصلاً استعداد ندارم!” یا “تمام زندگیم را بیهوده گذراندم” و یا “من خیلی ناراحتم!” . در همین لحظه سعی کنید پنجرههای باز اتاق ذهنتان را تصویر سازی کنید. نسیم در همین لحظه وارد ذهن شما میشود، سعی کنید با صدای بلند و یا آهسته، از نسیم بخواهید که این افکار را با خودش ببرد! لحظهی خروج این افکار را با دقت تصور کنید. ببینید که نسیم، افکارتان را تا دریا برد و آن جا زیر نور گرم خورشید، همهی این افکار تبخیر شدند!
خلاصه
آیا الان باز هم به آن افکار منفی، اجازه میدهید در اتاق ذهنتان حرکت کنند؟ حتی یادتان هست که چه افکاری داشتید؟ نه! چرا؟ چون آنها را سپردید به دست نسیم و خروجشان را تماشا کردید. چون ذهن شما، دیگر مثل سابق نیست و پنجرههای زیبایی را بر روی آن نصب کردید.
این نکتهای است که شما جدیداً آموختید. شما همیشه و در هر لحظه میتوانید اتاق ذهنتان را تماشا کنید، به آرامی در آن زندگی کنید و افکاری که به دردتان نمیخورد را از پنجرهها به بیرون بیندازید. احساس ناراحتی دارید؟ اتاق ذهنتان را مجسم کنید و اجازه بدهید احساسات از پنجره، با نسیم همراه شوند و به بیرون بروند. دروغ نیست اگر بگوییم که این پنجرهها، معجزه میکنند. زیرا به شما اجازه میدهند، ورودی و خروجی اتاق ذهنتان را کنترل کنید و آرامش را به خود هدیه دهید.
مارومیهای عزیز، شما چقدر در اتاق ذهنتان، گشت و گذار میکنید؟
No comment