سوگیریهایی را بشناسید که اگر کنترل نشنوند، تفکر شما را مختل میکنند.
در این مقاله چه میخوانیم:
- مهارتهای مورد نیاز برای همدلی شناختی، با مهارتهای مورد نیاز برای همدلی عاطفی، کاملاً تفاوت دارند.
- نقطه مقابل خودآگاهی، خوددرستانگاری است.
- خودآگاهی هیجانی فرآیندی است که در طی آن، انسانها جهتگیری اخلاقی و معنوی خود را تنظیم میکنند.
- غفلت و عدم کنترل سوگیریها، چشم شما را به روی واقعیت میبندد و سبب میشود تا اطلاعات دریافتی از جهان اطرافتان را محدود و تحریف شده، دریافت کنید!
بسیاری از مردم به اشتباه تصور میکنند که به واسطهی حرفه، جایگاه و مدرکی که دارند، از توانایی همدلی بالایی برخوردارند. شاید شما نیز با این دسته از افراد مواجه شده باشید. آنهایی که صرفاً با اتخاذ دیدگاه طرف مقابل، فکر میکنند بسیار همدل هستند. درک دیدگاه طرف مقابل بخشی از مفهومی است که همدلی شناختی نامیده میشود و دانیل گلمن اینطور آن را تعریف میکند:
“توانایی درک دیدگاه شخص دیگر”
با این حال، باید بگوییم که این تنها نوع همدلی نیست. گلمن و سایر پژوهشگران، انواع دیگری از همدلی را معرفی میکنند که در این مقاله بیشتر دربارهی آنها صحبت خواهیم کرد. گلمن دو نوع دیگر از همدلی را نیز مهم میداند
همدلی هیجانی و نگرانی همدلانه
“توانایی درک و احساس کردن چیزی که شخص مقابل احساس میکند.“
“و توانایی درک آنچه شخص مقابل از شما میخواهد.“
علاوه بر این باید بدانیم که برن براون، پژوهشگر علوم اجتماعی، همدلی را شامل 5 مهارت زیر میداند:
- اتخاذ دیدگاه و درک نوع نگاه شخص مقابل
- عدم قضاوت دیگری
- درک احساسات دیگری
- صحبت کردن دربارهی درکتان از موضوع
- ذهنآگاهی
بعد از مرور این نظریهها، به این نکته نیز توجه کنیم که همدلی شناختی بسیار اهمیت دارد. با این حال، این نوع از همدلی جایی در ابعاد 12 گانه هوش هیجانی ندارد. به این علت که نیاز چندانی به تقویت مهارتهای مرتبط با هوش هیجانی ندارد.
اما به خاطر داشته باشید که اگرچه اهمیت همدلی شناختی زیاد است اما این باوری که افراد به علت جایگاه، مدرک و آموزش برای درک دیدگاه دیگران، منابع همدلی غنی دارند، کاملاً نادرست است. علاوه بر این، چنین نوع نگرشی باعث میشود تا افراد فکر کنند که مهارتهای هیجانی کافی دارند و هیچ تلاشی برای تقویت این مهارتها نداشته باشند. نتیجه این میشود که یک باور نادرست، جلوی پیشرفت و ارتقا این دسته از افراد را میگیرد و آنها را از مهارتهای مرتبط با هوش هیجانی غافل میکند. خلاصهی ماجرا این میشود که چرا باید مهارتی که فکر میکنم در حال حاضر دارم را تقویت کنم؟!
خودآگاهی هیجانی و همدلی
همدلی مهارتی که اساس آن خودآگاهی هیجانی است، یکی از ابعاد هوش هیجانی میباشد. اگر بخواهیم مهارت خودآگاهی هیجانی را به بیانی ساده تعریف کنیم اینطور میگوییم: “دانستن آنچه کسی احساس میکند.” از طرف دیگر همدلی هیجانی نیز آگاهی و درک دقیق احساسات، نگرانیها و نیازهای دیگری است. سؤال مهم اینجاست که چطور میشود ما احساسات دیگری را درک کنیم، در حالی که از احساسات خود آگاه نیستیم؟! باید گفت که همدلی هیجانی فقط با حضور خودآگاهی هیجانی ممکن است. یعنی تا شما دربارهی احساسات، هیجانات و عواطف خود درکی نداشته باشید، نمیتوانید احساسات و عواطف دیگران را نیز درک کنید. خودآگاهی هیجانی، مهارتی است که میتواند آموخته شود. اما مسئله اینجاست که بدانیم آموزش یک مهارت، با تلاش برای یادگیری آن متفاوت است!
لازم است این نکته را نیز بیان کنیم که هیجانهای ما در کنار سایر عوامل، بر درک ما از واقعیت تأثیر میگذارند. احتمالاً بپرسید چگونه؟ به عنوان مثال ترس، ما را از خطرهای احتمالی محافظت میکند، نفرت ما را از موقعیتهای سمی برای جسم و روانمان مصون میدارد. خشم نیز در مواقعی بروز میشود که احساس کنیم ناحقی صورت گرفته و غم را در پاسخ به نقصان و کمبودها نشان میدهیم.
عجله نکنید! این واقعیت را نیز باید بپذیریم که لزوماً احساسات و هیجانهای ما مبتنی بر واقعیت نیستند. به این معنی که گاهی شاید اغراق آمیز باشند و صرفاً براساس برداشت ما شکل بگیرند. مثلاً دوست قدیمیتان را در محوطه دانشگاه میبینید و انتظار دارید با شما سلام و احوالپرسی کند. در حالی که او متوجه حضور شما نشده و در فکر نمرهی کمی است که در امتحان گرفته! واکنش شما در لحظه چه خواهد بود؟ شاید خشمگین شوید، شاید غمگین! اینجاست که باید بدانیم گاهی شیوهی تفکر و برداشت ما از رخدادهای پیرامونمان، نقش مهمی در تجارب هیجانیمان دارد. حالا متوجه شدید چرا عنوان مقاله این بود؟ با این تفاسیر باید بگوییم که سوگیریها و خودآگاهی هیجانی دست در دست هم هستند!
همانطور که دکتر بروان میگوید: یکی از مهارتهای مورد نیاز برای همدلی، قضاوت نکردن است.
اما چطور ممکن است قضاوت نکنیم؟ قبل از هر چیز باید بدانیم که مفروضهها و باورهای ما، میتوانند با سوگیری همراه باشند.
خوآگاهی, سوگیری و قضاوت نکردن!
همهی ما از قضاوت نکردن دیگری میگوییم اما در عمل شاهد این ماجرا هستیم که در ارتباطاتمان، یکدیگر را قضاوت میکنیم! البته باید گفت بخشی از این، غیر قابل انکار است و به ساختار مغز و نحوه عملکردش برمیگردد. با این حال میتوانیم، قضاوت را تا گوش دادن، درک و تجزیه و تحلیل اطلاعات به تعویق اندازیم. قطعاً به تعویق انداختن آن و تمرکز بر درک واقعبینانه موضوع، بسیار کم هزینهتر و آسانتر از قضاوت کردن برای ما تمام میشود!
بگذارید موضوع را اینطور برایتان شرح دهیم. به محض اینکه شخصی موقعیتی را تجربه کند و در معرض اطلاعاتی قرار گیرد، دربارهی آن موقعیت و رخداد، نگرشی را شکل میدهد. از آن لحظه به بعد، این نگرش، به صورت پیشفرض در ذهن آن شخص قرار خواهد گرفت و مبنای تحلیل اطلاعات جهان اطراف خواهد بود. مگر میشود اطلاعات را از ذهن کسی پاک کنیم؟ قطعاً پاسخ به این سؤال منفی است. بنابراین افراد خواه ناخواه تحت تأثیر نگرشهای شکل داده قرار میگیرند و واقعیتها را براساس دنیای ذهنی خودشان تحلیل و بررسی میکنند. بنابراین دربارهی نحوه شکلگیری سوگیریها آگاه شدیم.
اما آن سوی ماجرا، خودآگاهی هیجانی است. هیچ مدرک، مجوز و گواهینامهای وجود ندارد که نشان دهد فردی خودآگاهی هیجانی بالایی دارد. به عنوان مثال گزارش زیر را از مرکز قضایی فدرال بخوانید:
“متأسفانه نتایج پژوهشها برای کاهش قضاوت و مدیریت سوگیریها، قدری ناامید کننده است. در حقیقت پژوهشها نشان داده که اثر آموزش برای کنترل این موارد بعد از دو هفته کاهش مییابد. “
البته این بدان معنا نیست که چنین تلاشهایی کاملاً بیاثر هستند. همانطور که در این مقاله نیز اشاره کردیم، پذیرش اولین قدم برای بهبود است. فقط نیاز است در دورههای جامعی شرکت کنیم و آموزشهای مرتبط با این حوزه را به صورت کامل دریافت نماییم. دورهای که به ما دربارهی سوگیریهای خاصمان، نحوهی شکلگیری آنها، اثراتشان و کارهایی که باید برای کاهش اثرگذاری انجام دهیم، اطلاعات کافی بدهد.
اما مسئله اینجاست که افرادی که سوگیرانه جهان اطراف را قضاوت میکنند، اغلب اطلاعات را با غرض ورزی تجزیه و تحلیل میکنند و آنها را از فیلترهای سوگیرانه عبور میدهند و گاهی حتی سعی میکنند از در معرض قرار گرفتن اطلاعاتی که با پیشفرضهای ذهنیشان موافق نیست، جلوگیری کنند.
بنابراین کسانی که بیشترین نیاز را برای دستیابی به چنین آموزشهایی دارند احتمالاً کمترین میزان را دریافت کنند، به ویژه اگر سوگیریهای خود را مستدل بدانند و برای آنها دلیل قائل شوند! بنابراین باید گفت که بهترین آموزشها، آموزشی است که در برنامهریزی تحصیلی افراد باشد و مشارکت آنها را بگیرد.
بار دیگر برگردیم به ابتدای مقاله! سوگیریهای بدون بررسی و رها شده، اطلاعات را محدود و تحریف میکنند. هر چقدر که اطلاعاتی که دریافت میکنیم، میشنویم و تجزیه و تحلیل میکنیم محدودتر باشند، شیوهی تفکر ما نیز محدود و تحریف شده خواهد بود. از آنجایی که شاید برای برخی، اصلاح الگوهای آسیب دیده تفکر، دلیل کافی نباشد تا خودآگاهی هیجانیشان را افزایش دهند، این نکته را ذکر کنیم که خودآگاهی هیجانی، فرآِیندی است که شما میتوانید توسط آن، قضاوتهای اخلاقی و معنویتان را بازبینی کنید و جهتیابی آنها را تغییر دهید.
خوشبختانه، سال 1994، تیموتی ویلسون و نانسی برک دربارهی اجتناب از سوگیریها، نکات جالبی را بیان کردند که دانستن آنها بسیار اهمیت دارد.
- از سوگیری و دلیل وجود داشتن آن آگاه باشید.
- برای از بین بردن آن انگیزه داشته باشید.
- از میزان و جهت سوگیریهایتان آگاه باشید.
- به دنبال راهبردهایی باشید که به شما کمک کنند تا جای ممکن سوگیریها را مدیریت کنید و آنها را کاهش دهید.
از آنجایی که دانستن این نکته نیز بسیار اهمیت دارد. قبل از پایان یافتن مقاله به آن اشاره کنیم. فراموش نکنید نقطه مقابل خودآگاهی هیجانی، خود درست انگاری است! اگر خودتان را فردی میدانید که به لحاظ اخلاقی، برتر از دیگران هستید، به شما پیشنهاد میکنیم حتما به دنبال پرورش خودآگاهی هیجانی باشید.
لازم به ذکر است که بسیاری از سوگیریهای ما در روند رواندرمانی قابل شناسایی است. اگر شما از آن دسته از افرادی نیستید که برای سوگیریهایتان دلیل و مدرک ارائه میدهند و از پذیرفتن واقعیت فرار میکنند، میتوانید از متخصصان برتر ماروم در این خصوص کمک بگیرید.
References
Goleman, D. (2013). ‘The Focused Leader: How effective executives direct their own—and their organizations’—attention’, Harvard Business Review.
Goleman, D. (2020). ‘Harvard researcher says the most emotionally intelligent people have these 12 traits. Which do you have?’, CNBC.
Goleman, D. (2001). An EI-Based Theory of Performance. In C. Cherniss, & D. Goleman (Eds.), The Emotionally Intelligent Workplace (p. 27, 36). San Francisco, CA: Jossey-Bass.
No comment