آیا میدانید مغز شما، هنگامی که ایستادهاید در مقایسه با زمانی که دراز کشیدهاید، اطلاعات را به نحو متفاوتی پردازش میکند؟
تصور کنید در یک ظهر گرم تابستانی، برای استراحت بعد از ظهر دراز کشیدهاید و در همین لحظه، سر و کلهی یک پشهی مزاحم پیدا میشود! احتمالاً بدون اینکه چشمهایتان را باز کنید، جای پشهی مزاحم را تشخیص دهید و در یک چشم بر هم زدنی، او را با دستتان ضربه فنی کنید.
شاید به نظر کار آسانی باشد اما باید بدانید که همین توالی به ظاهر آسان، پردازشهای پیچیدهای میخواهد. تا به حال از خود پرسیدهاید که چطور بدون اینکه حتی پشه را ببینید، میتوانید جایش را تشخیص دهید و او را بکشید؟
بگذارید بیشتر این موضوع را بررسی کنیم. بدن انسان مساحتی نزدیک به دو متر مربع دارد. بنابراین شما توانستید محل آن شکارچی مزاحم را در سطحی به این وسعت پیدا کنید، بدون اینکه حتی چشمهایتان را باز کنید. آیا هنوز هم فکر میکنید کار آسانی است؟ اجازه بدهید! این تمام ماجرا نیست.
شما پس از تشخیص محل استقرار این موجود، با دستتان او را ضربه فنی کردید، بدون اینکه به خودتان آسیب برسانید. احتمالاً الان بیشتر به پیچیده بودن این موضوع پی برده باشید و از خود بپرسید چه میشود که همه چیز اینطور دقیق اتفاق میافتد؟ سؤال خوبی است. پیشنهاد میکنیم تا انتها این مقاله را بخوانید تا بیشتر دربارهی این موضوع بدانید.
با وجود پیشرفتهای اخیر علمی به ویژه در زمینهی علوم اعصاب، مکانیسم ادراک و تفکر، همچنان دنیایی است که کاملاً شناخته نشده و مورد توجه پژوهشگران قرار دارد. علاوه بر ادراک و تفکر، حواس پنجگانه انسان نیز در صف فهرست موضوعات علمی قرار دارند. پژوهشگران حتی بررسی مکانیسمهای بدن برای تعادل و جهتیابی در فضا را نیز ضروری میدانند.
حفظ تعادل با دراز کشیدن!
ادامهی این مقاله را از زبان پژوهشگران دانشگاه مکمستر بخوانید.
من و همکارانم در دانشگاه مکمستر به تازگی نکتهای جدید و بسیار مهمی دربارهی ادراک انسان یافتهایم که به ما امکان میدهد دربارهی نحوه عملکرد حس تعادل و تأثیر آن بر ادراک؛ بیشتر بدانیم.
یافتهی جدید ما این است که به نظر میرسد وقتی به پهلو دراز میکشیم، مغز وابستگی خود را به اطلاعات مربوط به جهان خارج کاهش میدهد و در عوض وابستگی به ادراکات داخلی ناشی از لمس را افزایش میدهد.
برای مثال، اگر ویبراتوری در دستان ما باشد، وقتی دستان خود را روی هم میگذاریم، تشخیص این که آیا یک ویبراتور اول در دست راست یا چپ ما خاموش شده است، برای ما مشکلتر میشود. قدری شگفتآور است که وقتی چشمان خود را میبندیم، عملکرد بهبود مییابد. چرا که چشمان بسته، بازنمایی ما از جهان خارج را تضعیف میکند و به ادراک داخلی بدن ما اجازه میدهد تا مسلط شود. وقتی افراد به پهلو دراز میکشند، عملکرد آنها نیز با دستهای ضربدری بهبود مییابد.
به خودی خود شاید به نظر برسد که این اطلاعات در زندگی روزمرهی ما تأثیر چندانی ندارند. اما این تفاوت در پردازش اطلاعات، میتواند پاسخ ما برای این سؤال را روشن کند که ما چگونه در فضایی که اسکان داریم، جهتگیری میکنیم. علاوه بر این میتواند راهی به سوی سایر حوزههای علمی و موضوعات مهمی مثل خواب برای ما بگشاید.
در ادامه بیشتر دربارهی آزمایش خود برای شما توضیح میدهیم. نگران نباشید، آزمایش کاملاً قابل فهم و ساده است.
آزمایشهایی با چشمهای بسته
تیم ما حدوداً 20 سالی است که دربارهی این موضوع را بررسی میکند و آزمایشهای مرتبط با آن را انجام میدهد. آنچه ما در این آزمایش، مورد بررسی قرار دادیم، توانایی شرکتکنندگان برای تشخیص این نکته بود که کدام یک از دستهایشان را تحریک میکنیم. به بیان ساده، آزمودنیها با چشم بسته و باز و در دو موقعیت دستهای ضربدری و حالت عادی دستها، باید تشخیص میدادند که کدام یک از دستهایشان تحریک میشود.
تا اینجای کار، روند آزمایش همسو با سایر پژوهشهای پیشین بود: به این معنا که مشارکت کنندگان در هر دو حالت شرایط آزمایش را تجربه کردند. کار جدیدی که ما انجام دادیم این بود که از آنها خواستیم تا به پهلو دراز بکشند و دستهایشان را به صورت ضربدری قرار دهند و اینجا بود که متوجه شدیم توانایی آزمودنیها در تشخیص محل لمس، پیشرفت چشمگیری داشت.
همانطور که قبلتر نیز گفتیم، شبیه به موقعیتی که چشمها بسته است، دراز کشیدن به پهلو نیز، اثر بازنمایی جهان بیرون را کاهش میدهد و این امر، به شرکتکنندگان اجازه میدهد تا به سیگنالهای بدنی خود توجه بیشتری داشته باشند.
این تفاوت در پردازش هنگام انجام کارها به صورت دراز کشیده و ایستاده، که در گزارشهای علمی هم شرح داده میشود، ما را به این واقعیت شگفتانگیز دربارهی مغز میرساند که آنچه در این فرآیند رقم میخورد در مواقع زیادی برای ما کمک کننده است. مانند آنچه هنگام خوابیدن تجربه میکنیم. در واقع مغز ما احتمالاً به صورت عمدی در حالت دراز کشیده، توجه ما را به جهان اطراف کم میکند تا آسانتر به خواب رویم.
آگاهی محیطی
دستیابی به این نکات علمی، ما را به این سمت هدایت میکند تا بیشتر دربارهی نقش سیستم دهلیزی در شکلگیری ادراک کلی، بدانیم. همانطور که میدانید همهی ما در گوش داخلی خود، اقیانوس کوچکی داریم که میراث تکاملی ما از زمان دریاست!
ما آن را برای ارزیابی جاذبه حمل میکنیم و این مایع مطابق با حرکات بدن حرکت می کند، بنابراین میتوانیم تشخیص دهیم که کدام راه صحیح است و اطمینان حاصل میکنیم که می توانیم تعادل خود را حفظ کنیم. مشکلات مربوط به این سیستم می تواند باعث اختلالاتی مانند سرگیجه شود.
اینکه هر زمان به پهلو میخوابیم، مغز نقطه مرجع خود را به سمت درک داخلی بدن تغییر میدهد، تأیید میکند که مغز عمدا نقش سیستم دهلیزی را کمرنگ میکند و این امر اهمیت نقش این سیستم در درک عادی ما را آشکار میکند.
تحقیقات شگفتانگیزی در مورد چگونگی تأثیر سیستم دهلیزی بر ورودی حواس دیگر انجام شده است. این را در نظر بگیرید: دستگاههای MRI افراد را در حالت دراز کشیده آزمایش میکنند و نتیجهگیری بر اساس نتایج حاصل از MRI در مورد آنچه در مغز افراد در حالت دراز کشیده اتفاق میافتد را نشان میدهد، در واقع در صورت نشسته یا ایستاده، فعالیت مغزی آنها ممکن است کاملاً متفاوت به نظر برسد.
این کشف نشان میدهد که سیستم دهلیزی، ادراک را حتی در احساسهای مختلف شکل میدهد. این امر سوالهایی را مطرح میکند که با فلسفه هممرز است: چگونه از محیط پیرامون خود آگاه هستیم؟ اجزای آگاهی (یا حسآگاهی) چیست؟
ما میتوانیم بدن خود را بدیهی تلقی کنیم، زیرا آنها را به عنوان ماشینهایی برای حمل و نقل به اطراف در نظر میگیریم، اما بدن ما در واقع نحوه درک ما از جهان را شکل میدهد.
سعی کنید دفعهی بعدی که دراز کشیده بودید، دربارهی این موضوع نیز فکر کنید.
No comment